موسیقی و سرچشمهی آن
- مشخصات
- مجموعه: مقالات
- منتشر شده در سه شنبه, 22 مرداد 1392 18:41
- تعداد بازدید: 4962
¡ ع. احمدوف
برگردان: عبدالعظيم مميزاده
ساز چالساق – بار پاصيل باهارا دؤنيأر
گِل، دوتار چالالي، ياز بوْلسوُن دونيأم
ساز چالساق – بار دونيأ بيزه قووانيار،
گِل، دوتار چالالي، ساز بولسون دونيأم
ع. احمدوف در سال 1983 كتاب «آواي دوتار، صداي مردم ماست» را توسط انتشارات «تركمنستان» در عشقآباد منتشر ميكند. متن حاضر تنها برگردان چند صفحه از كتاب فوق ميباشد:
موسيقي چيست؟ از زمانهاي قديم تاكنون اين سؤال اذهان پژوهشگران را بخود مشغول داشته است. بعنوان مثال، محقق موسيقي كهن هندوستان «باهاراتا» (قرن اول پيش از ميلاد) در كتاب «گيتالان كارا»ي خود (كاري دربارة زيباييهاي موسيقي) اهميت آن را اينچنين بيان ميكند: «ادمي فراتر از هر چيزي سعادت ميخواهد. موسيقي همانند انرژي زندگي سرچشمه سعادت و بهروزي است. موسيقي را يكي از راههاي رسيدن به چهار هدف مهم زندگي، تقوا، دارايي، كاميابي و آزاديخواهي بيپايان به حساب آوردهاند. پس بايد صادقانه براي ترانهخواني و گوش سپردن به نواي دلنشين موسيقي به تلاشبرخاست». محقق ديگر هند «نارادا» (قرن هشتم) در ارتباط با جايگاه موسيقي در رسالة موسوم به «سانگيتا ماكاران» (شربتِ ساز) خود چنين ميگويد: «به ترانه و صداي موزون آن، رقص موسيقي ميگويند». و همچنين: «به محض شنيدن صداي آهنگين، نوزاد درون گهواره آرام ميگيرد، او كه هنوز شريني زندگي را تجربه نكرده با مزة شربت موسيقي شادمانه در پوست خود نميگنجد. بچه آهويي كه در جنگل آسوده به چرا مشغول است و با شنيدن آواز شكارچي، طلسم شده و بار رضاي خاطر به پيشواز مرگ ميرود. نواي آن نيز سبب شادي مارِ سياه ميشود. پس چه كسي ميتواند اينگونه عظمت ترانه و موسيقي را ترسيم كند». در فاصلة قرنهاي اول تا ششم ميلادي آثاري از پژوهشگران برجسته موسيقي چين كوُنفوتيسي. سيوني تسزي ايل – تسزي و ديگر فيلسوفان آن دوره دربارة سرشت موسيقي و چگونگي تأثير آن بر انسانها بدست ما رسيده است. در آنجا ضمن ارج گذاري به جنبة مردمي و عمومي موسيقي از آن در حكم پيشاهنگ آزادي خواهي و نمادِ هدفمند تمدن بشري ياد كردهاند. براي كنكاش در موسيقي شرقي از آثار و نسخههاي خطي قرنهاي هفتم وهشتم ميلادي يعني اوج مناسبات فئودالي بايد بهره گرفت بعنوان مثال كتابهايي با نام «كتابي بزرگ در بارة موسيقي»، «اطلاعاتي در مورد موسيقي»، «كتابي در ارتباط با پايههاي علوم، «درجه ريتمها» از ابونصر-فارابي و «كتاب شفا» از فيلسوف نام آور فرن دهم و يازدهم ميلادي ابوعلي-سينا (1037-930-م) كه بخشي از آن كتاب در موضوعاتي نظير «گردآوري اطلاعات موسيقي» به تحرير درآمده است. همچنين از دانشمندان مشهور قرنهاي 14، 15 و 18 ميلادي مانند ال – شيرازي درويشعلي، عليآملي، عبدالرحمن جامي، علي – حسيني و ديگر محققان كه رسالههايي دربارة موسيقي داشتهاند بايد يادآوري شود.
آنها با توجه به ويژهگي دورههاي مختلف به صنعت موسيقي به مثابه علمي مستقل نگريسته و در آن مورد نظريههاي گرانبها از خود بجا گذاشتهاند. در آن منابع چگونگي پيدايش موسيقي و ارتباط آن با زبان و دلبستگي يكسان تمام موجودات جاندار، بوضوح نشان داده شده است. تقسيم موسيقي به دو بخش نظري و عملي و تلقي پژوهشگران از مسئله صدا به عنوان يك علم. نشاندهندة اهميت عالي صنعت موسيقي در بيشتر دورههاست. در رابطه با اين هنر بدون مراجعه به اسطورهها و رواياتي كه بصورت شفاهي و سينه به سينه به ما رسيده امكان مطالعه و تحقيق مقدور نيست. به اين سبب است كه نوشته و آثار هر فيلسوف و پژوهندهاي را چنانچه مورد بازنگري قرار دهيم متوجه ميشويم كه در بيشتر قسمتهاي اثر منجمله در مقدمه، متن، تطبيق و نتيجهگيري آن از راهنماييهاي روايتهاي قديمي بهر بردهاند و.ب. شستاكوف محقق فرهيختهاي كه در رابطه با موسيقي تحقيقات ارزندهاي داشته است چنين ميگويد: «براستي، رشد اوليه موسيقي كهن شرق در نتيجه پيروي از اشكال حماسي و اسطورههاست، علت آن نيز اين است كه در اينجا موسيقي تنها براي تأثير گذاري بر روانشناسي انسانها نيامده بلكه وسيلهآي است كه آگاهانه و با تمام نيرو در طبيعت، گياهان، كوهها، كائنات و فصلها و … برميخيزد».
انديشه نيروي سحرآميز موسيقي در اسطوره «اُورفه» در زيباييشناسي يونان قديم كاملاً به شكلي روشن نمود يافته است. در منابع يونان باستان «اوُرفه» با ساز خود توانسته همسر مردهاش «اوريدكا» را دوباره زنده كند. در برخي اسطورههاي ديگر نيز رفابت آهنگسازان ديده ميشود. در اين رقابتها خدايان يونان باستان نيز شركت داشتهاند. ضمن يادآوري ارزش و اعتبار موسيقي در آن دورة. ارتقاي شأن آدمي به درجات خدايان آشكار ميشود.
ورود ما به اين گونه اسناد تصادفي نيست. روايتهاي مختلفي كه در ارتباط با زيبايي شناسي يونان باستان گفتهايم در اشكال گوناگون وارد فرهنگ تودهها شده و با رسيدن به روزگار ما زنده مانده است.
بعنوان مثال يكي از بنيانگذاران و صاحبنظران موسيقي شرق كه تُنهاي صدا وساماندهي شكلهاي آن را بعهده گرفته و در آن رابطه پژوهشهايي اساسي انجام داده فيلسوف يونان قديم «فيثاغورث» ميباشد كه در آثار دانشمندان شرق مانند: ال – فارابي، ابن سينا، عبدالرحمن جامي، علي الكندي، علي آملي، ال – شيرازي، درويش علي و ديگر محققان بازتاب يافته است. به اين سبب ناگزير بايد بپذيريم كه سرچشمه موسيقي شرق ضمن وابستگي به تمدن فرهنگي بونان قديم كم و بيش از آن بهره برده است.
به استناد روايتهاي معتبر، اگر چنانچه دردورة آنتيك (سيصد – چهارصد سال پيش از ميلاد) «فيثاغورث» اولين سازنده ساز «بربط» باشد احتمالاً نسخه اوليه دوتار تركمن نيز بايد ساخته «بابا قنبر» مهتر و مربي اسب حضرت علي باشد. عموماً در شيوة توليد آنها شباهتهايي قابل توجهاي وجود دارد: با مقايسة آن روايتها متوجه ميشويم كه بين چگونگي ساخت آلات موسيقي و نحوة استفاده از تار ابريشمي توسط «فيثاغورث» در ساختمان ساز «بربط» با ساز آلات تركمن در (دوتار و قيجاق) شباهتهايي وجود دارد. به ياري منابع آشكار ميشود كه در دورة پيش از ميلاد هم زمان با هجوم اسكندر مقدوني يا (اسكندر ذوالقرنين) و گسترش فرهنگ يونان قديم به شرق «ني» به عنوان يكي از ديگر آلات موسيقي مطرح ميشود. استفاده از كلماتي مانند موزيك، آناليز، گيمن، كُر، ديالوس، ديانازون، تُن، اركستر، تم، فبلارمون، سمفوني و... بايد ناشي از گسترش فرهنگي دورهي آنتيك به سمت شرق باشد. بين «بربط» فيثاغورث و «باربد»(1) دوره ساسانيان ارتباطي نزديك و اوايي وجود دارد كه ذهن ما را به خود مشغول داشته است.
در اينجا شايد نامهاي «بربط» و «باربد» يكي باشد. در دوره ساسانيان احتمالا آهنگ سازي كه بيشترين تلاش را در فراگيري موسيقي «بربط» داشته نام آن ساز را روي فرزند خود گذاشته باشد. گمانهزنيها به جستجو احتياج دارد. اينگونه منابع اگر چنانچه به صورت اساسي بازنگري شود، مشاركت موسيقي تركمن در موسيقي يونان قديم و ديگر ملل شرق به عينه نمايان خواهد شد. در زمان حاضر نيز در رابطه با مطالعه پيشينه تاريخي مردم ما گشايشهاي نويني صورت گرفته است. به عنوان مثال در يكي از تپههاي پنجگانهاي كه در آلتاي به نام «تپههاي پازيريك» نام گذاري شده، نسخههايي از قالي قرنهاي سوم و چهارم بدست امده است. با تحقيقات ارزندهاي كه باستانشناسان اتحاد شوروي از «قالي پازيريك» به عمل آوردهاند متوجه شدهاند كه شكلهاي انسانها و نقش و نگارهاي موجود در آن با زندگي و سنتهاي تركمن همخواني دارد و نقشهايي كه هم اكنون در قاليهاي خود از آن بهره بردهاند شباهتهايي را با نسخهي بدست آمده داراست. نقشهاي «قالي پازيريك» ضمن توجه اذهان مورخان و دانشمندان علم هنر به آن، در تاريخ مردم تركمن پرتو افشاني مي كند. چنين مثالهايي كم نيستند، متأسفانه بايد بپذيريم تحقيقاتي كه در رابطه با سرچشمهي موسيقي تركمن صورت گرفته بسيار محدود است. به استناد منابع تاريخي، عليرغم اينكه موسيقي تركمن در اواخر قرن دهم مطرح شده، پژوهش و مطالعه آن چنانكه بر همگان روشن است نتوانسته از قرن نوزدهم پا فراتر بگذارد. با اين وجود اطلاعات ما از آن دوره نيز كامل نبوده و مبهم است. گرچه هنرمندان مشهور موسيقي تركمن در قرن نوزده قولگلدي اوسسا، آمان گلدي گؤني، كل باغشي (الله بردي)، چوودور باغشي در ميان مردم ما كم و بيش شناخته شدهاند، اما زندگي و دستاوردهاي هنري آنها انگونه كه شايسته است مورد مطالعه و تحقيق قرار نگرفته است.
بر همگان روشن است كه پژوهشگر سرشناس روس و.آ. اوسپنسكي مطالعه ارزشمندي از موسيقي خلقهاي آسيا به عمل آورده است. وي در سالهاي 1926-1925 م. كتابي تحت عنوان «تفاوت شيوههاي موسيقي تركمن در ميان طايفههاي مختلف آن» كه نخستين پژوهش علمي دربارهي باغشيها و نوازندگان آن دوره تركمنستان است منتشر ميكند. ولي تا اين زمان نيز دنبالهي تحقيقات وي عملا پيگيري نشده و در حد يك كار علمي و مرجع و راهنماي صرف باقي مانده است. دانشمند محقق، آهنگساز توانا و هنرمند نامآور آ. اوسپنسكي با زحماتي كه براي موسيقي تركمن كشيده ارزش و اعتبار آن را بسيار بالا برده است. با اين كه وي موسيقي تركمن را تنها در فاصله بسيار اندك يعني هفت ماه (سال 1925 اواخر آگوست و در ماههاي سپتامبر، اكتبر، و در ال 1926 در پايان ماه فوريه تا ميانه ماه ژوئن) فرا گرفته است، ولي براي آهنگسازي برجسته و كارشناسي بزرگ اين فاصله چندان كوتاه نيست. بيشك نه تنها اين ماههاي اندك بلكه لزوم قرنها مطالعه موسيقي تركمن نمايان ميشود. مقام و ارزش علمي ايشان بسيار بزرگ است. هنرمند براي فراگيري و مطالعه هنر موسيقي، وابستگي تنگاتنگ بين زندگي خود و آن هنر را لازم دارد.
در آينده اگر چنانچه از طرف كارشناسان موسيقي ملي، تاريخ موسيقي تركمن از زواياي تاريك و خفته قرنها، بيرون كشيده شود، بدون شك لذت، شيريني و بلندمايگي آن از اين هم بيشتر خواهد شد.
زيرنويسها:
1.باربد: نامورترين خنياگر دربار ساساني است.[توضيح مترجم]
2. تپههاي پازيريك درناحيه آلتاي، بنا به روايات تاريخي حدود چهار هزار سال پيش از ميلاد مسكن و مأواي تركمنهاي باستان بوده است. [توضيح مترجم]
به نقل از قصلنامه یاپراق 20
سایت نسبشناسی طوایف ترکمن
www.shejere.com
استفاده از مطالب، با درج نام سایت نسبشناسی طوایف ترکمن بلامانع است.