جستجو

تركمانان دهكده قوشه تپه/ هوشنگ پورکریم

      
     
پوركريم، هوشنگ. "تركمانان دهكده قوشه تپه". دوره8، ش 91 (ارديبهشت 49): ص 38-48، تصوير، نقشه.
    
 
خلاصه:شرحي بر موقعيت طبيعي و جغرافيائي، آبادي‌هاي همسايه. سابقه تاريخي دهكده،‌تيره‌ها و طوايف، جمعيت، خانه‌ها ـ كشاورزي و دامداري، فرآورده‌هاي دامي، مراسم واعتقادات مردم،‌اعياد مذهبي، تقسيم ارث.
    
          
     
تركمانان دهكده « قوشه تپه»
هوشنگ پور كريم
از تحقيقات ادارة فرهنگ عامه

1-      آشنائي با محل و احوال عمومي ده: موقعيت جغرافيائي، سابقة آبادي (چمور) و (چاروار)،‌جمعيت و طايفه‌ها، كوچ، آبادي و خانه‌ها.

2-      كشاورزي : سابقة كشت و ورز، كشت ديمي و كشت آبي ، شب پائي درو و خرمن كوبي.

3-      دامداري:‌گله و چوپانان، پشم چيني، شيردوشي، ماست بندي و كره گيري و كشك سازي.

4-      موضوعهاي ديني:‌مسجد و مكتبخانه، پيشنماز و نمازهاي پنجگانه،‌عيدهاي مذهبي، خيرات و مبرات، كفن و دفن و نماز ميت، ترحيم و تقسيم ارث.

 



      1-     آشنائي با محل و احوال عمومي ده: موقعيت جغرافيائي، سابقة آبادي، (چمور) و (چاروا )،‌جمعيت و طايفه‌ها ،‌كوچ ، آبادي و خانه‌ها.

(قوشه تپه- qoça tappe ) در شمال شرقي گنبد كاووس و در كنار رودخانه (اترك) است واز سمت مغرب تا (مراوه تپه )1 شش هفت فرسنگ فاصله دارد. (اترك) دراين منطقه از كوههائي مي گذرد كه آن كوهها واسط كوههاي (آلاداغ) و كوههاي (بالخان) شده اند و چندان مرتفع نيستند و پوشش هاي گياهي چشمگيري هم ندارند. از جمله اين كوهها، يكي (پاليزان – Palizan ) است در شمال اترك و يكي هم ( هونكي – hunkey ) در جنوب، بين (قوشه تپه ) و دهكدة (امند – amand ) . (حاجي داغ) در جنوب غربي و كوه (الچكلي – alcakli ) هم در شمال غربي (قوشه تپه) است . كوه و دره‌هاي دورتري هم البته هست كه نامهاي ديگري دارند ودر دامنه‌هاي خود آباديهاي ديگري.

آباديهاي همساية قوشه تپه، يكي (قازانقايه – qazanqaye ) است در مشرق كه فقط دو سه كيلومتر با قوشه تپه فاصله دارد و البته بر خلاف قوشه تپه آبادي پر جمعيتي است. دو آبادي (گوندر- gavandar ) و ( پالچخلي – palcexli ) هم در مغرب قوشه تپه اند:
 

اولي در جنوب و دومي در شمال اترك. (امند) هم كه ذكرش رفت آن طرف (هونكي) است و در جنوب (قوشه تپه) و با وجود كوه (هونكي) نميتوان آن را همساية قوشه تپه دانست كه خيلي هم از آن دور است. غير از امند كه در حاشية يكي از رشته‌هاي فرعي اترك بنا شده است، آن چند دهكدة ديگر كه نام برده شد همه در كناره‌هاي رشته اصلي اترك اند و به آب اترك چشم دارند.

اترك نه فقط در اين منطقه بلكه در همة مناطق مسير خود دهكده‌هاي بزرگ و كوچكي را به خود گره زده است كه شايد شمارة شان از صد هم بگذرد. اين دهكده‌ها كه از سرچشمه‌هاي اترك در كوههاي غربي (قوچان) شروع مي شوند تا دهكدة (خركي – xarraki ) كه در هفت هشت فرسنگي مشرق قوشه تپه است، مردمانشان از طوايف كرد هستند كه در زمان (صفويه ) به آنجاها كوچانده شدند و حالا به نامهاي (كرد قوچاني) و (كرد بجنوردي) معروفند. از خركي هم تا (قازانقايه ) (همسايه شرقي قوشه تپه) هشت ده دهكده در دو سمت اترك هست كه مردم آن دهكده‌ها تركمنند  و از تيره‌هاي مربوط به طايفة (گوكلن – guklan ) (گو كلنگ) . قريب سي آبادي ديگر هم در كناره‌هاي اترك از قوشه تپه تا (مراوه  [38]   تپه) و از آنجا تا (چات – cat ) و بعد هم تا (اينچه بورون ) هست كه مردمانشان تركمن هستند و از طايفة (يموت – yomut ) بنابر اين، (قوشه تپه ) آخرين دهکده يموتها در آن سمت است و (قازقانيه) اولين دهكدة گوكلنها.
        

 
          

      2-     كشاورزي: سابقه كشت و ورز، كشت ديمي و كشت آبي، شب پائي، درو و خرمن كوبي

قوشه تپه‌ايها براي كشت و ورز دو جور زمين دارند. يكي زمينهاي ناهمواري كه در دامنه‌ها و پستي و بلنديهاي كوه هونكي است و آنها را ديمي كشت مي كنند و يكي ديگر زمينهاي همواري كه در حاشية جنوبي اترك و كنار دهشان است و با آبي كه از اترك به آن زمينها مي رسانند مي توانند آنها را آبي بكارند. البته زمينهاي حاشية اترك از زمينهاي ديمي كار مرغوب تر است و بهتر محصول ميدهد . همين زمينها بود كه روزگاري در آنها برنج كشت ميشد و بعد ها کشت پنبه   [40]   جاي آنرا گرفت و حالا كه آب اترك در تابستانه كفاف نمي دهد قوشه تپه ايها ناچار شده اند كه از پنبه كاري هم دست بردارند و به كشت گندم قناعت كنند. آب اترك تابستانها به اين علت در قوشه تپه كم مي شود كه مردم دهكده‌هاي بالادست قوشه تپه ، يعني دهكده‌هائي كه در مشرق قوشه تپه ودر حاشيه اتركند، زمينهاي كشتي شان را توسعه داده اند و نوع كشت را هم كه تا پنج شش سال پيش كشت گندم و جو بود به كشت پنبه بدل كرده اند  که به ذائقه بازار مطلوبتر است و چون به كشت پنبه هم بايد در سرتاسر تابستان آب برسانند، آب اترك در همان بالاها  ته مي كشد و حتي برا ي (قازانقايه) كه همساية شرقي قوشه تپه است به زحمت آبي باقي مي ماند. تازه، قازانفايه ايها هم چند سالي است كه ناچار شده اند با پمپهاي موتوري آب را از اترك بالا بكشند. زيرا بستر اترك در آن محل چند متري از زمينهاي حواشي اش كه كشت مي شود پائينتر افتاده است و به آساني نمي توان آن باريكه آب را به كشتزارها سوار كرد.
    

    بهر صورت … .. … چند سال است كه قوشه تپه‌ايها با همة علاقه‌اي كه به پنبه كاري دارند ناچار از كشت پنبه چشم پوشيدند و كشت گندم را جايگزين آن كردند تا در تابستانها به آبياري احتياجي نداشته باشند زيرا تابستان فصل درو كردن گندم است نه آبياري. ولي نوع كشت ديمي قوشه تپه‌ايها در زمينهاي (هونكي) تفاوتي نكرده است. سالهاي سال است كه آنجاها گندم و جو ديمي کشت ميکنند و البته به دشواري . چون زمينهاي ديمي از ده دور افتاده اند و دسترسي به آنها براي شخم كردن و (شب پايي ) و درو دشوارتر از زمينهاي حواشي اترك است و محصولشان كمتر.
    
   پائيز فصل بذرپاشي و شخم است. فرقي نمي‌كند، چه زمينهاي ديمي و چه زمينهاي آبي را بايد در پائيز بذر پاشي و شخم كنند. البته براي كشتهاي ديمي منتظر اولين باران پائيز مي‌مانند كه زمين را مرطوب كند. در حاليكه براي كشتهاي حواشي اترك منتظر باران نمي‌مانند. آب اترك را به زمين سوار مي‌كنند و يكي دو روز بعد كه آب فروكش كرد زمين را بذر مي‌پاشند و با گاو آهن كه (ازال – ezal ) مي‌نامند شخم مي‌زنند و بعد هم (ماله – male ) مي‌كشند.

هر دهقان قوشه تپه‌ئي براي بذر پاشي و شخم زمين ديمي‌اش   [41]    ناگزير است كه ده دوازده روز پائيز را با گاو آهنش به (هونكي ) برود و اين مدت را دور از خانواده در همانجا باشد و شبها را هم در كومة مزرعه‌اش بسر ببرد كه با شاخه بال بيشه هاي كوهستان ساخته است. بعد هم از اواسط بهار كه جو و گندم خوشه مي‌زند بايد باز هم به (هونكي ) باز گردد تا شبها را براي راندن خوكهاي وحشي از مزرعه به شب پائي بگذراند كه خودشان (پي وان- pey van ) مي‌نامند. شب پائي كار خسته كننده‌ئي است. همه شب بيدار ماندن و هايهوي كردن و كلوخ انداختن و سگها را كيش كردن  كه (هاي هاي، توت توت 2، باس باس 3…..) و اينطوري شبها را به روز رساندن البته دشوار است ولي به هر صورت ناگزيرند كه تا وقت درو شب پائي داشته باشند.
         
 
تابستان فصل درو است. كشت ديمي را ديرتر از كشتهاي آبي درو مي‌كنند چون اين كشتها كه در كوه است و هواي چندان گرمي ندارد ديرتر از كشتهاي آبي مي‌رسد كه در دره و كنار اترك افتاده اند و هوايشان گرمتر است. وسيلة درو داس است كه خودشان (ارق – oroq ) مي‌نامند. هر دسته درو شده را كه با چند ساقة‌گندم مي‌پيچند در مزرعه باقي مي‌گذارند، تا وقتي كه از درو كردن همه جاي مزرعه فارغ بشوند. آنوقت دسته‌هاي درو شده را با (خيزه – xiza ) كه مانند گاو آهن با دو گاونر كشيده مي‌شود به خرمنگاه حمل مي‌كنند. آنها كه (خيزه ) ندارند ناگزيرند كه اين دسته‌ها را با دوش خود به خرمنگاه برسانند و آنجا توده كنند. قوشه تپه‌ايها دور اين توده هاي درو شدة گندم يا جو را كه خود (كويه – koya ) مي‌نامند با (چپر ) و يا با خار و بوته‌ها پر چين مي‌كنند كه پوزة‌خوكها و سر و دهن احشام به آن نرسد و تا وقت خرمن كوفتن محفوظ بماند. خرمن را با دو اسب و يا با چند گاو كه بهم مي‌بندند مي‌كوبند. خرمن كوبيده را با (دمر بيغه – damer tiqa  باد مي‌دهند كه يك چهار شاخة آهني است و دسته‌اي چوبي دارد.

خرمن كوفتن و باد دادن تا آخر تابستان طول مي‌كشد. وقتي كه از اين كارها فارغ شدند، بار ديگر پائيز فرا رسيده است و بايد در فكر كشتهاي سال آينده باشند. زمينهائي را كه دو آيش است رها مي‌كنند تا بحال خود باقي بماند و قوت بگيرد و زميني را كه سال قبل كشت نكرده بودند و اينك سال آيش آنهاست به زير كشت مي‌كشند. بعضي   [42]     زمينهاي آيش را كه آبگير است در زمستان شخم مي‌كنند و مي‌گذارند بماند تا بهار كه در آن نخود و لوبيا كشت كنند. زمينهاي ديمي‌شان را كه در كوه است حتما بايد يكسال در ميان كشت كنند زيرا كه آن زمينهاي حاشية اترك كم قوت‌تر است.

قوشه تپه‌ايها با وجودي كه هر يك چند قطعه‌ئي زمين دارند ولي بعضي‌هاشان به علت نداشتن يك جفت گاو كاري كه از عمده‌ترين وسيله كار كشاورزي شان است ناگزيرند زمينهاشان را با كساني كه گاو كاري دارند به شركت كشت كنند. دهقان در اين مشاركت بذر و گاو آهن را از شريك مي‌گيرد و خود به كشت و ورز مي‌پردازد و بعد هم نصف محصول را به شريك مي‌دهد. يكي دو نفر در قوشه تپه هستند كه توانائي مالي آنان گذاشته است چند گاو كاري نگهدارند و با كشتهاي هفت هشت نفر كه گاو كاري ندارند شريك بشوند. دراين مشاركت تملك زمين را به حساب نمي‌آورند. يعني زمين زير كشت به هر يك از دو طرف اين شركت تعلق داشته باشد در تقسيم محصول تأثيري نخواهد گذاشت آنچه كه به حساب مي‌آيد از يك شريك بذر و گاو است و از شريك ديگر كار و زحمت.

3 – دامداري: گله‌ها و چوپانان، پشم چيني، شيردوشي، ماست بندي و كره گيري و كشك سازي

از ميان قوشه تپه‌ايها سه نفرشان ضمن اينكه از كشاورزي غافل نيستند، گله‌داري هم مي‌كنند. هر يك از اين گله‌دارها، بز و گوسفندانشان را براي چراندن به چوپاني مي‌سپرند كه سالانه از هر پانزده بز و گوسفندي كه مي‌‌چراند يك بزغاله مزد مي‌گيرد خرج خوراك چوپان هر گله هم به عهدة صاحب همان گله است.

چوپان در چند ماه بهار و تابستان گله‌ها را در مراتعي مي‌چرانند كه چندان از ده دور نيست و مي‌توانند هر روز در حوالي ظهر آنها را به ده باز گردانند. تا دوشيده شوند. صاحب هر گله در بهار و تابستان كه موقع شيردوشي گله است و بزغاله‌ها و بره‌ها بايد جداگانه چرانده شوند، جوانكي را به چوپاني اجير مي‌كند تا بره‌ها و بزغاله‌ها را بچراند. چوپان بره‌ها و بزغاله‌ها را (قزي چوپان- qozi coppan) مي‌نامند 4 و او هر هفته شير يك روز مادران همان بزغاله‌ها و بره‌هائي را كه مي‌چراند براي اجرت چوپاني مي‌گيرد.

بره‌ها و بزغاله‌ها را روزي يكبار پس از شير دوشي گله به مادرانشان راه مي‌دهند. گله را زنان در محلي مي‌دوشند كه آن را (اتوك – otuk) مي‌نامند. (اوتوك) محوطه‌ئي است كه نيمي از آن را با پرچين محصور كرده‌اند و از آن پرچين فقط يك راه خروج باقي گذاشته‌اند. وقتي كه چوپان گله را در (اوتوك) جمع مي‌كند، دو زن شيردوش هم با ديگهاي شيردوشي‌شان در دو سمت آن راه خروج مي‌نشينند و بز و گوسفندان را يك يك در همانجا مي‌دوشند و از (اوتوك) رها مي‌كنند تا با بره‌ها كه كمي دورتر از (اوتوك) نگهداشته مي‌شوند ملحق شوند. بره‌ها و بزغاله‌ها را مي‌گذارند كه ساعتي با مادرانشان باشند و پستانهاي دوشيده شده را بمكند. بعد هم، چوپان و (قزي چوپان) آنها را از مادرانشان مي‌گيرند تا بار ديگر در دو گلة جداگانه براي چرا از ده بيرون ببرند.

خوابگاه بره‌ها و بزغاله‌ها هم در ماههائي كه گله شير مي‌دهد از مادانشان جداست. اين خوابگاه را كه محوطه‌ئي در توي آبادي است و آن را با پرچين محصور كرده‌اند تا محفوظ باشد (چپري) – capari) مي‌نامند. در حاليكه بز و گوسفندها را بيرون از آبادي و با پاسداري سگهاي گله و چوپان در محل‌هاي بي حفاظ مي‌خوابانند.

با نزديك شدن پائيز كه گله از شير مي‌افتد، بزغاله‌ها و بره‌ها را با مادرانشان قاطي مي‌كنند. بعلاوه، قوچها و بزهاي نر را هم كه جداگانه نگهداري مي‌شوند براي جفت گيري در همان اواخر تابستان به گله راه مي‌دهند تا زايمان گله در اواخر زمستان اتفاق بيفتد، وقتي كه بهار در پيش است و آسانتر مي‌توانند بره‌ها را بپرورانند.

در زمستان گله‌ها را كمي پائين‌تر از آبادي (در جهت غربي) كه مراتع پست‌تري دارد مي‌چرانند و شبها آنها را در آغلهائي جا مي‌دهند كه همانجا برايشان ساخته‌اند. آذوقة زمستاني‌شان را هم كه از پيش آماده كرده بودند به همان آغل‌ها مي‌برند. آغل سازي را قوشه تپه‌ايها پس از ساكن شدن در ده آموخته اند وگرنه پدران و اجدادشان با وجودي كه زندگي را به دامداري مي‌گذراندند براي دامهاشان آغل نمي‌ساختند. چون، در ماههاي سرد سال به مراتع گرمسيري مي‌كوچيدند كه در آنجا ها به آغل نيازي نبود.

زمستان كه تمام مي‌شود، پشم چيني گوسفندان را شروع مي‌كنند. كمي بعد، موي بزها را هم مي‌چينند. گوسفندان را يكبار ديگر در اوائل پائيز پشم چيني مي‌كنند. پشم چيني بر خلاف شير دوشي از كارهاي مردانه است و وسيله‌اش ابزاري است مركب از دو تيغة آهني و مانند قيچي كه آن را (قر خلق – qar xaleq) مي‌نامند.

قوشه تپه‌ايها علاوه بر گله‌هاي بز و گوسفندي كه شرحشان    [43]    گذشت، براي گاوهاشان هم گله‌اي ترتيب مي‌دهند و چوپاني اجير مي‌كنند. محمد شاعريها هم پانزده بيست گاو نر و مادة‌شان را با همين گله قاطي مي‌كنند.

گاوچران، صبح زود، گاوها را از ده بيرون مي‌برد. در حاليكه گوساله‌هاي كوچكي كه هنوز از شير گرفته نشده‌اند، به انتظار مراجعت مادرهاشان در ده باقي مي‌مانند. هنگام غروب، وقتي كه گاوها به ده باز مي‌گردند، هر يك به خانة صاحبانشان مي‌روند. در اين وقت، زنان خانواده‌هائي كه گاو شير ده دارند به شير دوشي ميپردازند. زني كه شير مي‌دوشد، ابتدا خواهد گذاشت گوساله اندكي از پستان مادر بمكد تا پستان به شير دادن تحريك شود. بعد پوزة گوساله را با طنابي به پاهاي مادرش مي‌بندد و شير را در سطلي مي‌دوشد. پس از شير دوشيدن، گوساله را رها مي‌كند كه ساعتي پستان دوشيده شدة مادش را بمكد. آنوقت، آن دو را در زير (تلار) جدا از هم مي‌بندد. تا در طي شب، گوساله شير مادرش را نخورد. صبح روز بعد، وقتي كه بار ديگر پستان گاو پر شير مي‌شود، زن شير دوش، با همان شيوه، گاو را مي‌دوشد و به گله روانه مي‌كند.

علاوه بر شير دوشي، ماست بندي، كره گيري و كشك سازي هم به عهده زنان است. آنان شير را پيش از جوشاندن از صافي ميگذرانند كه خود آن را (سوزگي – suzgi ) مي‌نامند. (سوزگي ) را سابقا از چوب وموي يال و دم اسب مي‌ساختند. ولي حالا پارچه‌هاي درشت بافت را بجاي سوزگي‌هاي قديم بكار مي‌گيرند. شير صاف شده را در غازان مي‌جوشانند و بعد غازان را از اجاق پائين مي‌گذارند و در شير كه هنوز كاملا سرد نشده است كمي ماست مايه مي‌ريزند و سر پوش چوبي غازان را رويش مي‌نهند و يكي دو تكه نمد كهنه هم به آن مي‌پيچند و ميگذارند بماند تا ماست ببندد.
    
   
 از ماست كه خودشان (قتق – qateq ) مي‌نامند در مشك كره مي‌گيرند. مشك كره گيري را از پوست بز مي‌سازند و آن را (يايق – yayeq ) مي‌نامند كه در وقت كره گيري از يك سه پاية چوبي به نام ( چائي – cati ) آويزان مي‌شود. در ماستي كه براي كره گيري در (يايق ) مي‌ريزند مقداري آب هم مي‌افزايند و آن را با چوبي بنام (پيشك – picak ) آنقدر مي‌زنند تا ذرات كره از دوغ سوا شود. كره را كه (مسك ياق – mesek yaq ) مي‌نامند مي‌جوشانند تا دوردش را كه (آيرن – ayran ) ناميده ميشود از روغن خالص بگيرند. اين روغن را كه رنگش به زردي مي‌رود ( ساري ياق – sari yaq ) مي‌نامند و در مشكي براي مصرف سال ذخيره مي‌كنند. زنان گاهي هم از دوغي كه وقت كره گيري در (يايق) باقي مي‌ماند كشك (قورت qurt) مي‌سازند. براي اين منظور ابتدا بايد دوغ راكمي گرم بكنند و بعد آنرا در كيسه‌ئي پارچه‌ئي كه خود ( خلته – xalta ) مي‌نامند بريزند تا آب چكان بشود و بعد هم به آنچه كه در كيسه مي‌ماند بايد كمي نمك بيفزايند و گلوله گلوله بر روي تخته بچينند و آفتاب بدهند تا خشك بشود. بعضي وقتها از آبي هم كه از (خلته ) مي‌چكد نمي‌گذرند و آن را هم آنقدر مي‌جوشانند تا از آن (قره قورت – qara qurt ) بگيرند كه رنگش سياه است و مزة ترش و تندي دارد و براي ترش كردن خورشتها بكار مي‌رود.
    
          

4- آداب و موضوعهاي ديني : مسجد وکتابخانه ، پيشنماز و نمازهاي پنج گانه ، اعياد مذهبي ، خيرات و مبرات ، کفن ودفن و نماز ميت ، ترحيم و تقسيم ارث .

قوشه تپه‌ايها مانند همه تركمنهاي ايران حنفي مذهبند و فرايض مذهبي را هم مانند تركمنهاي ديگر بجا مي‌آورند.  سال قبل بجاي مسجد كوچك و قديمي‌شان مسجدي بالنسبه بزرگ ساختند كه يك مكتبخانة دو اتاقه هم به آن ضميمه است. البته ساختمان مكتبخانه از ساختمان مسجد چند متري فاصله دارد. ولي پيشنماز مسجد به شاگردان مكتبخانه هم درس مي‌دهد كه از پسر بچه‌هاي قوشه تپه و محمد شاعرند. اين پيشنماز كه نامش (الله مراد كوسه قروي ) است و بيست و هفت هشت سال     [44]    بيشتر ندارد در مكتبخانة دهكدة‌( عرب قره حاجي )6 و در مدرسة علوم ديني (مراوه تپه ) درس خوانده است و بعد هم دعوت اهالي (قوشه تپه) را اجابت كرد كه از او خواسته بودند پيشنماز مسجدشان بشود و مكتبخانه‌اي هم دائر كند. قوشه تپه‌ايها هم در مقابل متعهد شدند كه مخارج زندگي (الله مراد) را تأمين بكنند. به اين ترتيب كه قطعه زميني را هر ساله براي او كشت و ورز مي‌كنند و محصول را به خانه‌اش مي‌رسانند كه يكي از اتاقهاي همان مكتبخانه است. با چنين قرارو مداري بود كه الله مراد و مادر پيرش با آلاچيق قديمي‌شان به قئشه تپه كوچيدند. قوشه تپه‌ايها علاوه بر تأمين مسكن و مخارج زندگي الله مراد يك دختر قوشه تپه‌ئي هم برايش به زني گرفتند و دست و بالش را بند كردند تا ماندگار بشود. 
 
    
 الله مراد ملا به شاگردان مكتبخانه‌اش كه بيست پسر بچه‌اند، قرائت قرآن و احكام دين را ياد مي‌دهد. اخيرا كتاب كلاسهاي اول و دوم دبستانهاي دولتي را هم به شاگردان مي‌آموزد و قصد دارد وقتي كه آنان را با حروف و كلمات كاملا آشنا كرد، كتابهاي (رونق ) . (صوفي الهيار)، (وائي) ، (فضولي) و ( خواجه حافظ )را هم درس بدهد كه در همة مكتبخانه‌هاي تركمني خوانده مي‌شود.

مكتبخانه قوشه تپه هر هفته بعد از ظهرهاي پنجشنبه و صبحهاي جمعه تعطيل است. غير از تعطيل هفتگي، چهار روز هم تعطيل سالانه است. سه روز به مناسبت عيد قربان و يك روز هم به مناسبت عيد فطر. غير از اين روزهاي تعطيل، شاگردان ، هر روز صبح زود، د رمكتبخانه حاضر مي‌شوند وروي نمدهائي كه در اتاق گسترده است دور هم مي‌نشينند و با حضور الله مراد تا ساعتي قبل از ظهر درس مي‌خوانند. از اين ساعت تا يكساعت بعد از ظهر مرخص مي‌شوند. بعد از   [45]   ظهر،بار ديگر، مكتبخانه باز مي‌گردند و تا عصر پيش از آنكه نماز عصر در مسجد شروع بشود باز هم درس مي‌خوانند. به اين ترتيب الله مراد، هم به درس و مشق بچه‌ها در مكتبخانه مي‌رسد وهم به پيشنمازي پدرهاي نمازگزارشان در مسجد.
         
     

قوشه تپه‌ايها هم مانند تركمنهاي ديگر ايران پنج نوبت نماز روزانه‌شان را معمولا به جماعت و در مسجد مي‌خوانند. در هر نوبت، چند لحظه پيش از آغاز نماز، با صداي اذان به مسجد مي‌روند، وضو ميسازند، و اندكي بعد به مصاحبت جمع ميشوند و بعد هم با قامت ، قامت‌گفتن مؤذن، پشت سر پيشنمازشان كه روي به محراب نماز مي‌گزارد صف ميكشند.

نماز صبحشان كه آن را (ارتي نماز – erti  namaz  ) مي‌نامند و البته پيش از طلوع كامل آفتاب مي‌خوانند، چهار ركعت است؛ دو ركعت فرض و دو ركعت سنت، به نماز ظهرشان كه آن را (ال نماز – owla namaz ) مي‌نامند علاوه بر چهار ركعت كه فرض است، شش ركعت سنت نيز اضافه مي‌كنند. نماز عصر را (ايكيندين نماز – I,inndin namaz ) مي‌نامند كه فقط چهار ركعت است؛ مگر اينكه بخواهند (نافله ) هم بخوانند. نماز نافله را هر چند ركعت كه بخواهند به هر يك از نمازهاي پنجگانه مي‌افزايند. نماز مغربشان كه آن را (آقشام نماز – aqcam namaz ) مي‌نامند پنج ركعت است: سه ركعت فرض و دو ركعت سنت. يكي دو ساعت بعد از نماز مغرب، نماز (عشا) را مي‌خوانند كه آن را (ياستين نماز – yastin namaz ) مي‌نامند. به نماز عشا، علاوه بر چهار ركعت كه فرض است، دو ركعت سنت و سه ركعت هم نماز (وتر ) كه واجب مي‌دانند مي‌افزايند. نماز عشا، در ماههاي رمضان كه عموما روزه مي‌گيرند مفصل تر خوانده ميشود. به اين ترتيب كه بيست ركعت هم نماز (تراويج) پيش از خواندن نماز (وتر) در آن گنجانده ميشود. بعد از ماه رمضان، نماز عيد فطر را به سبب اينكه جماعتشان زياد نيست نمي توانند در قوشه تپه برگزار كنند.

عيد فطر از جمله دو سه جشن عمدة مذهبي‌شان است.

در اين روز لباسهاي نو و تميز مي‌پوشند و به دعوت هم مي‌روند و بهم تبريك مي‌گويند و معمولا خيرات و مبرات هم مي‌كنند و آنان كه نتوانسته بودند (فطريه) سرانة اعضاء خانواده‌شان را در طي ماه رمضان بدهند، دراين روز فطريه‌ها را به پيشنماز و يا به نيازمندان ده ميدهند.

شب بيست و هفتم ماه رمضان (شب قدر) را هم جشن مي‌گيرند كه خودشان آنرا (قدر گيج – qadar gija )م  [46]    می ‌نامند. آن شب را تا سحر به شب نشيني و دعا خواني و شيريني خوري ميگذارنند. ولي مهمترين جشن مذهبي‌شان عيد قربان است كه در روزهاي دهم و يازدهم و دوازدهم ماه ذيحجه بر گزار مي‌شود. هر خانوادة قوشه تپه‌ئي به استثناي يكي دو خانواده، پيش از ظهر اولين روز عيد قربان، گوسفند يا بزي قرباني مي‌كند و گوشتش را براي خانواده‌هاي ديگر مي‌فرستند7. مردم ده با وجود اينهمه گوشت قرباني، در سه روز ده و يازده و دوازدهم ذيحجه كه روزهاي جشن عيد قربان به ديد و بازديد مي روند. همه سعي مي‌كنند كه دراين روزها خانه و اشياء زندگي شان تميز باشد و به بچه‌هاشان جامه‌هاي نو بپوشانند. پسران و دختران قوشه تپه‌ئي در اين روزها بيشتر از معمول بازي مي‌كنند. از جمله اينكه هر پنج شش پسر و دختر درجائي جمع مي‌شوند و با چند تير چوب و قطعه‌ئي ريسمان ( سلنجق – sallanjaq  ) (تاب ) درست مي‌كنند و تاب مي‌خورند.

هر يك از مردان قوشه تپه‌ئي هم مانند تركمنان ديگر ايران وقتي كه به شصت و سه سالگي برسد به پاس بزرگداشت شصت و سه سال زندگي پيغمبر(ص) جشني ميگيرد كه آن جشن را (آق قوئين – aq qoin  ) (گوسفند سفيد) مي‌نامند اين جشن به فراخور حال شخصي كه در شصت و سه سالگي خود آنرا برگزار مي‌كند ممكن است مفصل و يا مختصر باشد. حداقل اينكه بايد آبگوشتي راه بيندازد و جمعي را به آن دعوت كند. ولي اگر صاحب جشن توانائي مالي‌اش بيشتر و دستش گشوده‌تر باشد يكي دو بز و گوسفند سفيد ذبح مي‌كند8 و خورد و خوراك مفصلي راه مي‌اندازند و يا گوشت بز و گوسفندي را كه به اين مناسبت قرباني خواهد كرد در ميان خانوارها تقسيم مي‌كند9.

خيرات و مبرات بعد از برداشتن محصول را هم بايد از جملة معتقدات ديني قوشه تپه ئيها دانست. هر قوشه تپه ئي، حتي آنانيكه تنگدستند، بعد از برداشتن محصول، آشي يا آبگوشتي مي‌پزد و اهل ده را براي طرف آن به خانه‌اش دعوت مي‌كند. دراين صورت، مردم، هر چند نفر با هم به دور نان و آبگوشت جمع مي‌شوند . و از يک ظرف و با چند قاشق چوبي كه دست به دست مي‌گردد غذا مي‌خورند وبعد هم دعاي معمول بعد از صرف غذا را مي‌خوانند دعاي بعد از صرف غذا وقتي شروع مي‌شود كه همة حاضران از غذا دست كشيده باشند. آنوقت، كسي كه بيشتر از همه از مسائل ديني مطلع است به خواندن دعا مشغول ميشود در حاليكه همة حاضران و شخص دعا خوان دستهارا به روي آسمان گشوده اند.

(الحمدالله ، الحمدالله الحمدالله الذي يطعمني هذالطعام، الله اكبر) بعد هم آمين مي‌گويند و در همين حين به روي و ريش خود دست مي‌كشند. بعد هم، شخصي كه خواندن دعا را شروع كرده بود، سوره (الاخلاص ) (بسم الرحمن الرحيم قل هوالله …..الي آخر) و يا آياتي از سوره‌هاي ديگر را مي‌خواند. بعد از خواندن اين آيات، بار ديگر،‌حاضران دستهاشان را به آسمان مي‌گشايند و اين بار شخص دعا خوان اين دعا را خواهد خواند:‌( اللهم تقبل منا هذا الطعام الله اكبر بخش ايتديك – baxc etdik ) كه اين جمله آخري به تركمني است و به معني (بخش كرديم ، بخشيديم)10. بعد، بار ديگر همة حاضران در حين آمين گفتن، دستهاشان را به روي ريش خود مي‌مالند و با اين حركت دعاي بعد از صرف غذا را تكميل مي‌كنند.

قوشه تپه ايها خيرات ومبرات را (الله يولي – alla yoli )م 11  مي‌نامند. آنان در روزهاي سوم و پنجم و هفتم مرگ بستگان خود هم الله يولي مي‌دهند. بعضي‌ها كه توانائي داشته باشند در روزهاي سي ام ، چهلم ، شصتم ، نودم، صدم، صدو بيستم، صدو هشتادم، دويست و دهم،‌دويست و چهلم،‌دويست و هفتادم، و در سالروز مرگ هم كه آن را (الون گوني – alun guni )م 12  مي‌نامند خيرات مي‌كنند.

مرده را در خانه‌ئي كه زندگي ميكرد مي‌شويند. مرده شوي خانه و مرده شوي ندارند. مرده شوئي هم از جمله كارهائي است كه در راه خدا بايد تقبل كرد. به اين علت هر كس ممكن است پيش بيايد و مرده را بشويد و كفن بپوشاند. بعد هم او را به كمك هم بر روي تابوتي كه موقتا از دو تير و چند چوب و ني مي‌سازند بلند مي‌كنند و از خانه بيرون مي‌برندو در جاي گشوده‌ئي بيرون از آبادي برايش نماز ميت مي‌خوانند.   [47]   پيشنماز در جلو ميت كه روي به قبله خوابانده شده است و ديگران هم در سه يا پنج و يا هفت صف پشت سر پيشنماز و البته روي به قبله برايش نماز ميت مي‌خوانند كه شامل چهار تكبير است. بعد از برگزاري نماز،مرده را با جماعت به قبرستان مي‌رسانند كه در مغرب آبادي است و كمي دورتر از محمد شاعر و در انزوا و هر قبري با چند سنگ نشانه، چند نفر با بيل و كلنگ برايش قبر مي كنند و او را در قبر روي به قبله دراز مي‌كنند و در حاليكه سوره (انشراح) يا سوره‌(الاخلاص) را كه بر تكه كاغذي نوشته اند در برابر چهره مرده به ديوار قبر مي‌آويزند؛ به اين نيت كه وقتي مرده را براي سئوال و جواب بيدار مي‌كنند چشمش به آيات مباركه بيفتد. بعد هم، روي قبر را با ني‌ها و خار و بوته‌ها مي‌پوشانند تا خاكهائي را كه روي قبر ميريزند به سروروي مرده نريزد. وقتي از بخاك سپردن مرده فارغ شدند به دور قبر مي‌نشينند و دعا مي‌خوانند و در آخر به روي و ريششان دستي مي‌كشند و (الله رحمت ، الله رحمت،…)گويان قبر را ترك مي‌كنند. در حاليكه عزيزان و بستگان مرده گريه و زاري مي‌كنند و سالمندان آنان را تسليت مي‌دهند. اين جماعت وقتي كه از قبرستان به ده باز گشتند به خانه‌ئي مي‌روند كه مرده در آن زندگي مي‌كرد و در آنجا به جمعي ديگر ملحق مي‌شوند كه از پيشتر براي مرده قرآن مي‌خواندند.

روز تدفين ميت چند نفر از خويشان مرده به آباديهاي ديگر مي‌روند و خبر اين مرگ را به بستگان مرده و افراد طايفه مي‌رسانند؛‌تا آنهائي كه ميل دارند و مي‌توانند  در مراسم عزاداري شركت كنند. به اين علت از صبح فرداي آن روز به تدريج عده‌ئي از اطراف به قوشه تپه مي‌آيند و به خانه‌ئي مي‌روند كه مرده در آن زندگي ميكرد و در آنجا مجلس ترحيم ترتيب ميدهند و به قران خواني و دعا خواني مي‌پردازند13 هر يك از كساني كه براي تسليت گوئي و دلجوئي عزاداران در مجلس ترحيم شركت مي‌كنند، هدايائي از قبيل چند متر پارچه، يك كله قند و حتي يك بز يا گوسفند و يا بره با خود مي‌آورند و به صاحبان عزا مي‌دهند. از شركت كنندگان در مجلس ترحيم با قوري‌هاي چاي و پياله‌هائي كه براي هر كس جدا گانه مي‌گذارند پذيرائي مي‌كنند و البته دراين موقع خانواده‌هاي ديگر قوشه تپه‌ئي قوريها و پياله‌هاي چايشان را به خانوادة عزادار عاريه مي‌دهند. نزديك ظهر بساط ناهار هم آماده ميشود. براي هر نفر در يك سفره مقداري نان و يك ظرف آبگوشت مي‌گذارند و همان چند نفر هم دور هم با قاشقهاي چوبي از همان ظرف غذا مي‌خورند و البته دعاي بعد از صرف هر غذا را هم كه شرحش گذشت هيچوقت فراموش نمي‌كنند.

اموال مرده را در روز هفتم مرگ او همانطور كه در شرع اسلام تعيين شده است بعد از كنار گذاردن يك ثلث از اموالش كه بايد خرج خيرات و مبرات او برسانند بين وراث او تقسيم مي‌كنند؛ يك هشتم به زن ميرسد و بقيه هم به اولادان. هر اولاد ذكور دو برابر هر يك از اناث. چنانچه زن متوفي پير نباشد و احتمال برود كه بار ديگر ازدواج خواهد كرد بايد به خانه و خانوادة پدري‌اش باز گردد و بچه‌هاي كوچكش را به خانوادة شوهر مرحومش بسپارد. يعني خانوادة شوهر اين بچه‌ها را به زن نمي‌دهند مگر اينكه بچه‌ئي شير خوار باشد و بايد تا وقتي از شير گرفته مي‌شود با مادرش بماند و بعد به خانوادة پدر باز گردانده شود.

زني كه شوهرش را از دست داده و به خانواده پدري‌اش باز گشته است بار ديگر مانند سالهائي كه هنوز دختر بود در اختيار خانواده قرار خواهد گرفت و كسي كه قصد ازدواج با او را داشته باشد بايد با پدر و يا چنانچه پدرش زنده نباشد با بزرگترين برادرش گفتگو و معامله كند و او را بزني بخرد14؛

حتي اگر اين داوطلب ازدواج برادر شوهر پيشين اين زن باشد زيرا، پولي كه از فروش زن بيوه در ازدواج مجدد به دست مي‌آيد متعلق به پدر يا برادر همان زن است . [48]

 



(پاورقي‌ها)

      1-      (مراوه تپه) مركز بخشي است به همين نام كه دهستانهاي (گلي داغ) و (قره بلخان) نيز در همان بخش قرار دارند. اين بخش در فاصله چهارده پانزده فرسخي شمال شرقي (گنبد كاووس) واقع شده است.

      2-      توت، tut  =  بگير .

      3-      باس ، bas : نگهدار، فشار بده،

      4-      چوپاني را كه در گله‌اش فقط بزغاله باشد (اولق چوپان – owlaq coppan ) مي‌نامند.

      5-      ندارد.

      6-      (عرب قره حاجي ) نام دهكده‌ئي است از دهستان (قره بلخان ) واقع در بخش (مراوه تپه).

      7-      در (قوشه تپه ) هم، قرباني، چه بز و چه گوسفند يا گاو مطابق حكم شرع حداقل شش ماهه و نر است.

      8-      در سفيد بودن بز يا گوسفندي كه به مناسبت جشن (آق قوئين) ذبح مي‌كنند اصراري نمي ورزند. ديده شده كه بز يا گوسفند كاملا سياه را هم به مناسبت اين جشن ذبح كردند.

      9-      در بعضي دهكده‌هاي تركمن نشين ديگر اشخاصي كه توانائي مالي شان زياد است در جشن (آق قوئين ) خودشان مراسم كشتي و مسابقه اسب دواني هم ترتيب مي‌هند. در مراسم كشتي گيري، كشتي گيران دهكده‌هاي دور دست هم شركت مي كنند تا از جوائز كشتي گيري نصيبي ببرند. اين جايزه‌ها معمولا مقداري پول يا قطعه‌ئي پارچه و پيراهن و گاهي هم بره و گوسفند است. اين پولها و اشياء را صاحب جشن و يا خويشان و علاقه مندان او به جايزه ميگذارند . درباره چگونگي برگزاري مراسم كشتي گيري ميتوان مراجعه كرد به شماره هشتادو چهارم (هنر و مردم).

      10-   مقصودشان اين است كه ثواب سورة خوانده شده به امواتشان بخشيده شود.

      11-   (الله يولي ) به معني درراه خدا ، يول ، yol  (راه).

      12-   (الون):‌(مرگ) ، (گون – gun ):‌روز .

      13-   زنان هم در مراسم سوگواري جدا از مردان مجلس ترحيم ترتيب مي‌دهند.

      14-   مراجعه شود به مقالة ازدواج و عروسي در اينچه بورون كه در شماره هشتاد و چهارم (هنر و مردم ) چاپ شده است.
    

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید