جستجو

پارچقلی (=پالچیقلی)

آشنايي با روستاي پارچقلي

 

دكتر ابراهيم كلته

 

ـ موقعيت

 اين حوزه در محدوده دهستان گليداغ و از بخش مركزي شهرستان كلاله كه شرقي ترين شهرستان استان گلستان مي باشد، واقع گرديده است.

 

ـ جمعيت و خانوار

  در سرشماري‌هاي عمومي نفوس و مسكن55 و65 نامي از روستاي پارچقلينيامده واحتمالاً به همراه روستاهاي ديگري سرشماري شده است. ولي در سرشماري جمعيتي70 براي اولين بار نام روستاي پارچقلي آمده و در اين سال داراي 288نفر جمعيت بوده است كه در قالب34خانوار بوده‌اند. در سرشماري عمومي نفوس و مسكن سال75 روستاي پارچقلي داراي 327 نفر جمعيت بوده است كه در قالب47 خانوار بوده‌اند. رقم رشد در دوره 5 ساله ي 75-70 بالغ بر 57/2درصد درسال بوده و رشدخوبيرا نشان مي دهد. نرخ رشد خانوار در طي دوره ي فوق 69/6درصد بوده است كه نرخ رشد بسيار شديدتري نسبت به نرخ رشد جمعيت را ارائه مي نمايد. دقت در تغييرات حجم خانوار نيز اين امر را كاملاً مشخص مي نمايد. حجم خانوار در سرشماري جمعيتي 70 بالغ بر 47/8 نفر بوده است كه اين رقم در سال 75 به 96/6 تنزل يافته است. اين امر مي تواند ناشي از دو عامل كوچك شدن خانوار براثر اجراي سياست هاي تنظيم خانواده از يك طرف و بيشتر ناشي ازكوچك شدن خانوارها دراثر رويكرد تبديل خانوارهاي گسترده به خانوارهاي هسته‌اي در سالهاي اخير در ميان تركمن ها باشد.

جمعيت روستاي پارچقلي در سال 80 به 348 نفر رسيد كه نسبت به سال 75 با نرخ 25/1 درصدي رشد نموده است . اين نرخ رشد در مقايسه ميزان رشد مقطع 75- 70 بسيار ملايم تر بوده و بيانگر فعاليت هاي شبكه بهداشت و تنظيم خانواده و مهاجر فرستي روستا مي باشد .

 


ويژگي جمعيتي و تحولات آن در دوره 80-1355 در پارچقلي

شاخص جمعيتي

سال

55

65

70

75

80

جمعيت

تعداد

ـــ

ــــ

288

327

348

نرخ رشد نسبت به دهه ي قبل

ــــ

ــــ

ــــ

57/2

25/1

تعداد خانوار

ــــــ

ــــ

34

47

__

حجم خانوار

ــــ

ــــ

 47/8

96/6

__

مأخذ: فرهنگ آبادي ها

 

ـ ساختار سني جمعيت

 در سال 75 از كل جمعيت 327نفري روستا ، 85/49 درصد آن (163 نفر) در سن
14-0 سال، 48/46 درصد در سن 64-15 سال و 67/3 درصد در 64+ سال بوده اند. اين ارقام بيانگر جواني فوق العاده جعيت است. توجه به نرخ رشد جمعيت در سالهاي گذشته نيز اين ارقام را بخوبي تأييد مي كند. رقم فوق در مقايسه با نرم هاي مشابه در جمعيت نواحي روستايي استان در سال 75 بسيار بالا بوده و حتي در مقايسه با نرم جامعه ي روستايي شهرستان مينودشت و كلاله (درسال 75 تحت يك شهرستان بنام مينودشت ) يعني 51/46 و بخش مركزي كلاله (85/46 درصد) نيز بالاتر بوده است .

ساخت سني جمعيت روستايي پارچقليبه تفكيك گروههاي عمده سني (1375)

گروه سني

14-0

64-15

64+

جمع

تعداد

163

152

12

327

درصد

85/49

48/46

67/3

100

 مأخذ: فرهنگ آبادي ها 75

 

ـ ساخت جنسي

بر اساس امارهاي سرشماري جمعيتي سال 70 از كل 288 نفر جمعيت در اين سال،151 نفر آن كه44/52 درصد جمعيت را شامل مي شود مرد و137 نفر ديگر(56/47 درصد) زن بوده اند. نسبت جنسي در اين سال 2/110 بوده و درمقابل هر 100 نفر زن 2/110مرد وجود داشته‌اند.

 در سال 75نيز برطبق آمارهاي سرشماري عمومي نفوس و مسكن، 93/48 درصد از جمعيت را مردان و 07/51درصد را زنان تشكيل مي دادند ونسبت جنسي در حوزه 8/95 بوده است . نسبت به سال 70 رقم بسيار پايين تري را نشان مي دهد و حاكي از مهاجر فرستي روستا است.

ساخت جنسي در جمعيت روستايي حوزه پارچقلي

سال

مرد

زن

جمع

نسبت جنسي

 

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

 

1370

151

44/52

137

56/47

288

100

2/110

1375

160

93/48

167

07/51

327

100

8/95

                             

مأخذ: پايگاه اطلاعات روستايي گلستان

 

ـ وضعيت سواد

 درسرشماري عمومي نفوس و مسكن 75 نرخ سواد براي مردان 8/67 درصد، براي زنان 64/42 درصد و براي مردان و زنان 66/54 درصد بوده است. در صورتي كه اين رقم در سر شماري جمعيتي 70 براي كل زنان و مردان 89/43 درصد بوده است .مقايسه دو رقم فوق نشان مي دهد كه در طي 5 سال 75-1370 نرخ باسوادي رشد بسيار خوبي داشته است .

وضعيت سواد و تحول آن در پارچقلي

سال/جنس

شاخص

تعداد افراد 6 ساله و بالاتر

تعداد باسواد

درصد باسوادي

1370

مرد

__

__

__

زن

__

__

__

مردو زن

221

97

89/43

1375

مرد

118

80

8/67

زن

129

55

64/42

مردو زن

247

135

66/54

 مأخذ: فرهنگ آبادي ها

 

اين افزايش در ارتباط با شرايط پيش آمده‌ي جديد در آموزش مي باشد، چراكه پوشش كامل دانش آموزان لازم التعليم در دوره ي ابتدايي به جهت وجود مراكز آموزشي كافي و استقبال خانواده ها از تحصيل فرزندان(به ويژه فرزندان دختر) به جهت برافتادن ايستارهاي فرهنگي باعث گرديده است كه همه ساله با ورود دانش آموزان به كلاس هاي درس، تعداد مطلق افراد باسواد روبه فزوني گذارده و درصد سواد را شديداً متأثر نمايد. علاوه برآن فعاليت هاي مستمر نهضت سوادآموزي درطي سالهاي اخير در سواد آموزي بزرگسالان نيز نقش مؤثري در كاهش بي سوادي داشته است.

ميزان سواد زنان در سال75 در كل64/42 درصد بوده‌است كه باتوجه به‌اينكه در شرايط فعلي تقريباً تمامي دختران لازم‌التعليم دوره‌ي ابتدايي به‌مدرسه مي‌روند،اين تفاوت روبه‌كاهش مي‌باشد و احتمالاً در سالهاي بعدي وضعيت سواد زنان نيز بهتر از اين خواهد بود.البته شايان ذكر است كه كم سوادي زنان همچنان به عنوان يك معضل باقي خواهد ماند.چرا كه دختران پس از پايان تحصيلات ابتدايي، به علت فقدان مدرسه راهنمايي ترك تحصيل مي‌كنند ولي در مورد پسران،امكان ادامه تحصيل در مدارس ديگر مخصوصاً كلاله وجود دارد.

 

ـ اشتغال

 در سال 75 از كل 288نفر جمعيت پارچقلي 209 نفر كه بالغ بر 6/72 درصد جمعيت بودند داراي 10 سال و بالاتر بوده‌اند. همچنين در اين سال 78 نفر كه 32/37 درصد از جمعيت 10 ساله و بالاتر بوده‌اند، به كار اشتغال داشته اند. از اين تعداد فقط 1/14 درصد از آن را زنان و بقيه را مردان تشكيل مي داده‌اند. درصد زنان شاغل از جمعيت 10 ساله و بالاتر زنان فقط 19/10 درصد بوده است.

اين پديده مي‌تواند به چند علت باشد. اول اينكه با وجود مشاركت زنان در بسياري از اشتغالات ازجمله كمك در دامداري، خانه داري و سايركارهايي كه در منزل انجام مي شود، كار آنان به حساب اشتغال گذاشته نمي‌شود. دوم اين كه زنان تركمن در كارهايي كه دور از خانه انجام مي شود، نظير فعاليتهاي زراعي مشاركت نمي كنند و اين امر خود باعث محدوديت در فعاليت زنان مي گردد. عامل مهمتر ديگر اينكه اكثر زنان تركمن بويژه دختران در امر بافت فرش فعال بوده اند. ولي در طي سالهاي اخير به علت ركود بازار فرش، بافت آن كاملاً غيراقتصادي شد، و در نتيجه اكثر بافندگان آن را رهاكرده‌اند و اگر بافتي نيز مشاهده مي‌شود به صورت نيمه وقت و فصلي است كه آن هم معمولاً جهت بافت فرش‌هاي داشتي مي‌باشد.

 بارتكفل نظري جمعيت روستايي حوزه در سال 75 بالغ بر 38/1 و بارتكفل واقعي آن 69/3نفر بوده است.طبق امارهاي سرشماري70 ‌در روستا 24 نفر بيكار و 51 نفر شاغل گزارش شده است كه نرخ 32 درصدي بيكاري را نشان مي دهد . اين رقم بسيار بالا در دوره بعدي به 6 نفر( 14/7 در صد بيكاري ) تنزل مي يابد.اين امر تناقض در امار ايجاد ميكند.چرا كه با توجه به ميزان مشاركت بسيار اندك زنان و عدم اشتغال به تحصيل آنان در مقاطع بالاتر از ابتدائي، قاعدتاً مي بايست تعداد بيكاران بيشتري وجود داشته باشد.البته نقش مهاجر فرستي حوزه در طي دوره فوق( 75-70 ) نيز مسلما در كاهش تعداد بيكاران موثر بوده است . توجه به نرخ رشد جمعيتي در مقطع زماني فوق نيز اين امر را نشان مي دهد .

 

وضعيت اشتغال و تحول آن در پارچقلي 75-1370

 

شاخص

1375

1370

مرد

زن

مرد و زن

مرد و زن

جمعيت 10 ساله و بالاتر

101

108

209

184

 جمعيت شاغل

67

11

78

51

 جمعيت بيكار

000

000

6

24

 درصد بيكاري

000

000

14/7

32

مأخذ: فرهنگ آبادي ها

 

ـ بررسي ساختار و قشربندي اجتماعي در جوامع روستايي

 منزلت و قشربندي اجتماعي درميان روستاييان براساس ميزان زمين مي باشد و در جوامع عشايريبراساس ميزان دام. در جوامع روستايي كه از اسكان عشاير تشكيل شده اند وهنوز فرهنگ عشايري از ميان آنها رخت برنبسته نيز تلفيقي از دو عامل دام و زمين به عنوان اساس منزلت و قشربندي اجتماعي محسوب مي گردد. روستاي پارچقلي نيز وضعيتي اين چنين داشته و داراي اقتصاد زراعي – دامي مي باشد و لذا در آن منزلت اجتماعي عمدتاً بر مبناي داشتن دام و زمين قرار گرفته است.

 متوسط زمين زراعي براي هر خانوار حدود 10 هكتار بوده ولي توزيع اراضي مثل تمامي مناطق ديگر يكسان نمي باشد. از نظر ميزان زمين ، جامعه ي روستايي مورد مطالعه را مي توان به 4 قشر فاقد زمين، كم زمين، داراي زمين متوسط و قشر زمين دار تقسيم نمود. قشر فاقد زمين را كساني تشكيل مي دهند كه خود يا پدرانشان به عللي مجبور به فروش زمين شده و قادر به خريد زمين نيز نشده اند. قشر كم زمين را معمولاً آنهايي كه كمتر از 5 هكتار زمين دارند و در طي سالهاي گذشته تحت تأثير عامل ارث اراضي پدران آنها به تواتر مورد تقطيع قرار گرفته اند، تشكيل مي دهند.

 قشرمتوسط را مالكين 5 تا 10 هكتار و قشر زمين دار را افراد بيش از 10 هكتار تشكيل مي دهند. علاوه بر موارد فوق ميزان دام نيز معمولاً با تقسيم بندي فوق مطابقت دارد. بدين ترتيب كه قشرهاي بالا معمولاً توانايي بيشتري در سرمايه گذاري از جمله خريد و نگهداري دام دارند در صورتي قشرهاي پايين معمولاً سرمايه ي مازاد جهت سرمايه گذاري و تبديل آن به دام و … ندارند. قشرهاي مرفه معمولاً نسبت به سايرين درآمد بيشتري داشته و اين امر منزلت اجتماعي بالا و قدرت سياسي بيشتري را براي آنها به ارمغان آورده است. در نتيجه ، به خاطر موقعيت سياسي و اجتماعي برتر و نيز امكانات مناسب تر مالي فرصت هايي براي آنان فراهم مي آيد تا بازار روستايي را زير نظارت خود درآورده و گذشته از زمينداري به فعاليت هاي پردرآمد ديگر مانند ارايه خدمات ماشين آلات كشاورزي، سلف خري، خريد و فروش، حمل و نقل و نظاير آن پرداخته و برمجموع درآمد خود بيفزايند. شايان ذكر است كه ميانگين دام هر خانوار نيز در حوزه حدود 50 واحد دامي مي باشد .

 در ميان تركمن ها از قديم يك نوع قشربندي براساس اصيل يا غير اصيل بودن به نام« ايگ» به معناي تركمن اصيل و «قول» به معناي تركمن غير اصيل وجود داشته است. درسالهاي اخير به علت رشد تحصيلات باعث پيدايش قشر تحصيل كرده و كارمند و دانشگاهي و داراي مشاغل تخصصي گرديده است.

در ميان تركمن ها افراد «ياشولي» (سالمند) ويا «آق سقال» (ريش سفيد) از جايگاه خاصي برخوردارند. اين موقعيت بويژه در گذشته از اهميت بسيار والايي برخوردار بوده و قدرت زيادي را به آنها مي داده است. امروزه قدرت فوق بين ياشولي ها، افراد متنفذ مالي و تحصيل كردگان تقسيم شده است.

 

ـ بررسي وضعيت امكانات زيربنايي، فرهنگي ، بهداشتي و رفاهي

 راه دسترسي پارچقلي به صورت جاده شني بدون مشخصات كيلومتر مي باشد. همچنين اين روستا داراي برق ويك باب دبستان 5 پايه ي مختلط، و دفتر مخابرات راه دور ، مغازه خرده فروشي و تعميرگاه مي باشد.

 روستاهاي پارچقلي بالا و پايين فاقد مدرسه راهنمايي ، خانه بهداشت، فروشگاه نفت، شركت تعاوني و ساير امكانات مي باشد. دانش آموزان براي تحصيلات راهنمايي به مدرسه راهنمايي شبانه روزي مراوه تپه و يامدارس شهر كلاله مي‌روند.

 

ـ بررسي ناهنجاري هاي اجتماعي موجود در روستاهاي حوزه

 يكي از ناهنجاري ها و بزه هاي درداخل حوزه سرقت بوده و بويژه امكان سرقت دام از بهره برداري ها به عنوان يكي از مشغله هاي ذهني بهره برداران مي باشدبا توجه به محدود بودن جامعه ي ساكن حوزه و دوري آن از مراكز شهري، ناهنجاري هاي ديگر چندان خود را نشان نمي‌دهند و بنا به اظهار اعضاي شوراي روستا ناهنجاري هاي اجتماعي ديگر نمودي ندارند.

 

ـ بررسي وضعيت زراعت

روستاييان پارچقلي در سال 85 بالغ بر 387 هكتار زمين زراعي داشته اند و 4 محصول زراعي شامل گندم، جو ، آفتابگردان و هندوانه كشت ميكردند. اخيرا كشت كلزا نيز رايج شده است. كشت محصولات فوق به صورت ديم انجام ميشود و كشت گندم و جو پاييزه بوده و در بهار برداشت مي شود. هندوانه دراواخر زمستان كشت مي شود و در اواخر بهار و طول تابستان برداشت مي شود. سيستم چندكشتي و تناوب زراعي وجود نداشته و سيستم كشت كاملاً سنتي و مبتني بر كشت وسيع مي‌باشد.

 

ـ وضعيت كاربرد نهاده هاي زراعي و مكانيزاسيون

 وضعيت مكانيزاسيون در زراعت حوزه خوب مي باشد. زمين ها را ابتدا با گاوآهن برگردانده و سپس چندبار با ديسك شخم مي كنند. كشت محصولات با استفاده از رديف كار و يادست (ويا كودپاش) انجام مي‌گيرد.

 سم پاشي در طول دوره كاشت درصورت نياز انجام مي شود. اين سم ها عمدتاً علف كش بوده و براي مبارزه با علف هاي هرز شامل چاودار و شلمي انجام مي گيرد. سمپاشي بااستفاده از موتورهاي سمپاش پشتي صورت مي گيرد. كودپاشي نيز با دست و بندرت با كودپاش انجام مي شود.

 برداشت گندم و جو با استفاده از كمباين و حمل آن بوسيله ي تراكتور، وانت و بندرت كاميون صورت مي‌گيرد.

 در مورد هندوانه نيز كشت همانند گندم وجو بوده و زمين ابتدا با گاوآهن و سپس با ديسك شخم زده شده و با رديف كار كشت مي شود. سمپاشي در طول داشت صورت نمي گيرد بلكه قبل از كشت بذر را به سم آغشته مي كنند. در دوره داشت وجين با نيروي انساني وبه شيوه سنتي انجام مي گيرد. كودپاشي(درصورت انجام) بادست صورت مي گيرد و برداشت نيز به همين صورت مي باشد.

 استفاده از نهاده هاي زراعي شامل بذر، كود و سم مي باشد. براي كشت گندم بطور ميانگين 250 كيلوگرم بذر استفاده مي شود. همچنين 50 كيلوگرم كود اوره و 50 كيلوگرم كود فسفات در هر هكتار استفاده مي شود. براي سم پاشي نيز از نيم ليتر آفت كش چاودار و 25/0 ليتر آفت كش شلمي (درصورت نياز) استفاده مي شود. نهاده هاي مورد استفاده در جو كمتر بوده و ميزان بذر آن به 130 كيلوگرم محدود مي گردد.

 براي هندوانه ميزان بذر مورد نياز بطور ميانگين 6 كيلوگرم درهر هكتار مي باشد و سم مورد نياز بسيار اندك و 50 كيلوگرم كود مورد استفاده قرار مي گيرد. براي كشت افتابگردان 10 كيلوگرم بذر درهر هكتار استفاده مي شود.

 

ـ راندمان توليد

 ميزان متوسط بازدهي گندم ديم درهر هكتار 3 تن، ميزان بازدهي متوسط جوديم در هر هكتار 2تن، ميزان بازدهي افتابگردانديم درهر هكتار 5/1 تن و بازدهي متوسط هندوانه ديم در هر هكتار800 كيتوگرم تخم هندوانه مي باشد.

 

ـ بررسي مسايل و مشكلات بخش زراعت

 عدم تنوع محصولات زراعي، مشكلات مربوط به راه بويژه در فصول باراني، ديمي بودم كشت و پايين بودن دانش فني زارعين از عمده مشكلات موجود در بخش زراعت مي باشد.

 با توجه به اينكه كشت گندم و جو در اواخر پائيز صورت مي گيرد و در اين فصل بارندگي زياد است مشكلات زيادي براي جابجايي هاي زارعين ايجاد مي شود. اين امر در طول دوره برداشت نيز ديده مي‌‌شود. همچنين فقدان راههاي مناسب باعث بالا رفتن هزينه هاي مربوط به حمل و نقل و همچنين برداشت در مورد گندم و جو مي گردد.

 فقدان منابع آبي در سطح حوزه براي استفاده درآبياري محصولات باعث مي گردد كه از يك طرف مشكلات زيادي براي زارعين در سالهاي خشك ايجاد گردد و از طرف ديگر ديمي بودن محصولات باعث پايين آمدن بازدهي در واحد سطح بويژه در مورد هندوانه مي گردد.

 سنتي بودن زراعت و كشت محصولات گندم، جو و هندوانه كه ازمحصولات سنتي منطقه مي باشد و عدم كشت محصولات ديگر عملاً امكان جايگزيني محصولات ديگر به جاي محصولات فوق در سالهايي كه عرضه برخي از محصولات بيشتر است ونظاير آن را از بين برده است. خشكي هوا در تابستان نيز عملاً امكان دوكشتي وكاشت محصولاتي همچون آفتابگردان ، ماش و نظاير آن بعد از برداشت غلات را از بين برده است كه مي تواند به عنوان يك محدوديت تلقي شود.

 دوري حوزه از نقاط شهري ورسوخ كمتر دانش هاي فني مربوط به زراعت به منطقه به علت دور افتاده بودن آن از مواردي است كه باعث ضعف دانش غني زارعين گرديده است و به عنوان يك محدوديت تلقي مي‌گردد.

 

ـ دامداري و دامپروري

ـ بررسي نوع ، تعداد و تركيب دام

 درسال 85 در كل پارچقلي (پارچقلي بالا و پارچقلي پايين كه در مجموع با نام پارچقلي سرشماري ميشوند) 1455 رأس دام داشتي وجود داشته است .

بررسي تركيب دام بر اساس نوع نشان مي دهد كه 72/90 درصد دام ها را گوسفند و بز و 28/9 درصد را گاو تشكيل مي دهد .در محاسبه بر اساس واحد دامي ، ارقام فوق به ترتيب38/64 ، 62/35 مي باشد.

ميزان دام پارچقلي تفكيك نوع دام (1385)

واحد نوع دام

گوسفندو بز

گاو

جمع

رأس

تعداد

1220

135

1455

درصد

72/90

28/9

100

واحد دامي

تعداد

1220

675

1895

درصد

38/64

62/35

100

 مأخذ : اطلاعات ميداني

 

ـ بررسي وضعيت منابع تأمين علوفه و وضعيت تغذيه دام

 منبع اصلي تعليف دام هاي دامداران حوزه مرتع مي باشد ولي در سالهاي اخير به جهت ورود دام اضافي و بيش از ظرفيت مراتع از يك طرف وتخريب وكاهش زاد آوري مراتع دراثر چراي مفرط و بوته كني از طرف ديگر باعث گرديده است كه دامداران مجبور به روي آوردن به علوفه كمكي و تعليف دستي باشند.

 به جز چند ماهي كه از ته چر مزارع استفاده مي شود، بقيه ي اوقات سال، دام ها از مرتع تعليف مي‌كنند. دربين دامداران بومي حوزه استفاده از پس چر از اواخر خرداد شروع شده و در بعضي از سالها تااواخر تابستان طول مي كشد. در اين زمان برخي از دامداران از پس چر هندوانه استفاده مي كنند. در فصل پاييز كشت اراضي زراعي شروع شده وتمامي دام ها به مراتع انتقال مي يابند. در اين دوره دامداران غير بومي نيز وارد مراتع حوزه مي گردند.

تعليف دستي : تعليف دستي معمولاً از اواخر آبان شروع و تا نيمه فروردين ادامه مي يابد ولي بعضي از دامداران تا اواخر آذر دام را تعليف دستي نمي كنند و در پايان اسفند نيز آن را قطع مي كنند. به عبارتي در طول زمستان همگي دامداران دام را تعليف دستي مي كنند وبعد از آن اين امر برهمه ي آنان صدق نمي كند. از طرف ديگر اين دوره ي تعليف مربوط به كل دام مي باشد و در بقيه ي اوقات نيز ميش هاي آبستن ، بره هاي نوزاد و بره ها و ميش هاي پرواري تعليف دستي مي گردند. بر تعليف دستي نهاده هاي مورد استفاده عبارت از جو، كاه، تفاله چغندر، سبوس، نان خشك ، كنستانتره و بيده (علوفه خشك) مي‌باشند.

 توجه به ارقام مربوط به علوفه هاي كمكي عالي در درجه ي اول اهميت قرار دارد. به طوري كه طبق اظهار دامداران بدون جو دام نمي تواند پروار گردد و حتي در صورت گراني شديد جو بازهم دامداران مجبور به استفاده از آن مي باشند. ميش هايي كه به خوبي با جو تعليف شده اند در درصد زايش، شيردهي ( كه در پروارشدن بره نقش اساس دارد) و پروار شدن قابل مقايسه با ساير ميش ها نيستند. همچنين براي پروارشدن بره ها، تغذيه ي آنان با جو ضروري است.

ـ تفاله ي چغندر ارزش غذايي چنداني ندارد. ولي به دو علت مورد توجه دامداران قرار مي گيرد. اول آنكه به جهت دسترسي ارزان به اين علوفه بوده و دوم آنكه به علت وجود مقادير قابل ملاحظه اي شكر درآن شيرين و خوش خوراك بوده و توسط دام به خوبي مصرف مي شود. لذا عوامل فوق باعث گرديده است كه جايگاه خوبي در تغذيه ي دام داشته باشد. بطوريكه بعد از جو به عنوان دومين علوفه در ميان علوفه كمكي جايگاه ويژه اي براي خود احراز مي كند. درصورتي كه تغذيه ي زياد دام از آن به جهت داشتن آهك مضر و به ويژه براي ميش هاي آبستن خطرناك بوده و باعث بره اندازي مي شود.

ـ باوجود تمهيدات انجام گرفته از سوي سازمان هاي زيربط جهت توسعه مصرف كنستانتره به عنوان يك غذاي مكمل براي دام، هنوز اين علوفه جايگاه خود را بازنيافته و استفاده چنداني از آن توسط دامداران حوزه براي تعليف دام انجام نمي شود. علت عدم استقبال دامداران از اين علوفه مربوط به بي اطلاعي آنان از مزاياي كنستانتره مي باشد كه غالباً آن را از نظر كيفيت هم ارز با تفاله مي دانند و چون از نظر قيمت و حجم تفاله برآن برتري دارد، تفاله را برآن ترجيح مي دهند.

ـ كاه كه معمولاً براي دامداران بومي خود توليد بوده و بابت آن پولي نمي پردازندو همچنين براي ساير دامداران به عنوان يك علوفه كمكي مكمل اهميت زيادي دارد و از نظر حجم بعد از جو و تفاله قرار مي گيرد. ساير نهاده ها نظير نان خشك و بيده در درجات بعدي قرار گرفته و ميزان مصرف آن بسيار پايين مي باشد و جايگاه قابل ذكري را احراز نمي كنند.

 

 

ميزان مصرف نهاده هاي دامي در پارچقلي ( 1385 )

نهاده دامي

ميزان به كيلو

درصد

جو

125941

98/34

تفاله

93866

07/26

سبوس

25534

09/7

كاه

112183

16/31

كنستانتره

951

26/0

بيده(علوفه خشك)

1041

29/0

نان خشك

520

15/0

جمع

360037

100

ماخذ تحقيقات ميداني

 

همانطوريكه از جدول برمي آيد درهر سال دامداران حوزه پارچقليبالغ بر037/360 تن علوفه كمكي را به مصرف دام هاي خود مي رسانند كه از اين ميزان سه قلم اول يعني جو، تفاله و كاه ، 21/92 درصد آن را در بر مي گيرند. همچنين تنوع علوفه هاي كمكي در ميان دامداران روستاهاي داخل حوزه بيشتر از دامداراني است كه ازخارج حوزه به آن مي آيند.

 

ـ بررسي وضعيت بهداشت و درمان دام

داروهاي دامي مورد نياز دامداران معمولاً از بازار آزاد تهيه مي‌شوند و به دوصورت واكسيناسيون ويادرمان (بعد از ابتلا) مصرف مي شود. عمليات پيشگيري ديگر نظير سم پاشي آغل ها و استفاده از حمام ضد كنه رواج ندارد. اين امر بويژه به جهت بالابودن ضريب احتمال ابتلا به بيماري زردي از اهميت زيادي برخوردار است.

 خدمات دامپزشكي معمولاً از مراكز دامپزشكي دولتي و غير دولتي شهرهاي كلاله و گنبد دريافت مي‌‌‌شود. به همين صورت تهيه ي داروي دامي نيز از شهرهاي فوق و همچنين از شهرهاي گاليكش و مينودشت تهيه مي شود.

 

ـ بررسي ميزان توليدات وضايعات دامي

توليدات دامي: توليدات دامي دامداران محدوده ي مورد مطالعه عبارت از گوشت (بره ، گوساله و بزغاله)، پشم، مو وشير و فراورده هاي لبني مي باشد.

 در بين دامداران گوسفندي اگر چه توليد شير و فراورده هاي لبني در گذشته از اهميت بسيار بالايي برخوردار بوده است ولي درطي دهه هاي اخير در بين تمامي دامداران تغيير اهداف توليد از توليد شير به توليد گوشت به عنوان يك تطور در ونزا مطرح گرديده است. از اين روي امروزه گوشت به عنوان اصلي ترين فراورده ي توليدي دامداران مطرح مي گردد. در طي يك سال (85) دامداران حوزهمورد مطالعه 753رأس بره و بزغااله توليد كرده اند.

 در مورد شير توليدي بايد ذكر كرد كه تمامي دام هاي واجد شرايط شير دوشي، دوشيده نمي شوند واز دوشيدن قسمت عمده ي آنها جهت پروارشدن بره صرفنظر مي گردد كه اين امر بويژه در خانوارهاي بادام زياد مصداق بيشتري دارد. به هر صورت طبق نتايج تحقيقات ومحاسبات انجام شده توسط مشاور، درجريان اين طرح و تحقيقات مشابه درساير مناطق استان، مشخص گرديد كه هر خانوار دامدار جهت تأمين فراورده هاي لبني مورد نياز خويش بطور متوسط 50 رأس دام (اعم از بزيا ميش ) را در طول سال شيردوشي مي كند كه با توجه به 40 كيلوشير توليدي هريك از آنها در طول دوره ي شيردوشي (8/0 كيلوگرم در روز به مدت 50 روز) ميزان شير استحصال شده بالغ بر 12 تن خواهد بود.

 ميزان استحصال شير از گاوهاي حوزه نيز بر 88 تن در سال و ميزان گوشت توليدي توسط گاوهاي حوزه بر 20 تن (100 رأس ) بالغ مي گردد.

 ميزان پشم توليدي توسط هر رأس قوچ يا ميش حدود يك كيلوگرم مي باشد كه در مجموع پشم توليدي آنها بر 13 تن بالغ مي گردد.

 از آنجا كه بره، بزغاله و گوساله ي توليدي بطور زنده به بازارهاي مصرف عرضه مي شود، توليد پوست معنا پيدا نمي كند و توليد پوست منحصر به موارد تلفات دامي ويا موارد نادر خود مصرفي مي باشد كه قابل ذكر نمي باشد. از ديگر توليدات دامي، كود دامي است كه آن هم جمع آوري نمي شود ودر خودمراتع به طبيعت باز مي گردد.

 

ـ بررسي شيوه شيوه هاي مختلف دامداري و دامپروري در حوزه

 شيوه‌ي غالب در دامداري حوزه شيوه ي شباني مبتني بر استفاده از مراتع و تعليف دام باعلوفهكمكي مي باشد. دامداري هاي دامداران از امكانات و تجهيزات كمي برخوردار مي باشد.اين دامداري ها اكثرا به صورت آغل هاي سنتي با سنگ و گل و سقف هايي از تيرك چوبي وپوشش پلاستيكي با اندود گل مي باشد . برخي از دامداري ها با چينه ي گلي يا خشت ساخته شده اند و بندرت اغل هاي آجري براي نگهداري گاو ديده مي شوند .

 

ـ بررسي وضعيت اشتغال در بخش دامداري و تعيين ظرفيت اشتغال زايي

 تغيير در اهداف توليد بخش دامداري در طي دهه هاي اخير باعث كاهش نياز به نيروي انساني در بخش دامداري سنتي كشورمان گرديده است. نياز به نيروي انساني فراوان در مراحل مختلف توليد و عمل آوري اعم از شيردوشي، جوشاندن شير، ماست بندي، قلمه زدن، تهيه كشك و قره قروت و… نه تنها مانع از بيكاري و اشتغال عظيمي از نيروي كار مي گرديد، بلكه مانع از زياد شدن دام و حفاظت از مراتع نيز مي‌گرديد. تغيير در اهداف توليد از توليد شير و مواد لبني به توليد گوشت، ضمن آنكه يك تحول مثبت ارزيابي مي گردد، از دوجهت داراي پيامد منفي و مشكلات خاص خود بوده است. اول اينكه كاهش تعداد شاغلين در بخش دام را به همراه داشت و اين امر بويژه براي جامعه ي جوان كشور، كه به مشاغل بيشتري نياز دارد، مشكل ساز است و دوم اينكه نياز به نيروي انساني كمتر امكان افزايش دام را براي دامداراني كه از تمكن مالي خوبي برخوردار بودند فراهم ساخت و لذا اين امر باعث برهم خوردن شديد توازن بين دام و مرتع گرديد.

 

ـ بررسي مسائل و مشكلات دامداري و دامپروري در حوزه

اهم مسائل و مشكلات دامداري حوزه به شرح ذيل مي باشد.

ـ غير اقتصادي بودن نگهداري برخي از انواع دام به ويژه بزكه به هيچ روي توجيه اقتصادي ندارد.

ـ پائين بودن فرهنگ سم پاشي آغل ها كه به بالا بودن احتمال ابتلاي دام ها به بيماري مساعدت مي‌كند.

ـ فقدان راههاي مناسب كه هزينه ي حمل نهاده هاي دامي و جابجايي را شديداً بالا مي برد.

ـ ضعف مراتع و در نتيجه ناهماهنگي تعداد دام و ظرفيت مراتع كه باعث نياز به استفاده ي بيشتر از علوفه هاي كمكي و تعليف دستي دام مي گردد.

ـ مشكلات مربوط به تأمين آب و هزينه هاي بالا سري مربوط به تأمين آب

ـ مشكلات مربوط به عدم تدقيق سامان هاي عرفي و مشكلات مبتلا به و به رسميت شناخته نشدن حوزه هاي مرتعي از طرف سازمان جنگل ها و مراتع

- سنتي بودن دامداري ها و راهيابي كمتر استفاده از فناوري جديد در دامداري ها

ـ بالا بودن قيمت نهاده هاي دامي بويژه در اواخر زمستان

ـ فقدان مراكز ذخيره علوفه هاي كمكي خريداري شده در فصل برداشت ( كه از قيمت پائين تري برخوردار است. )

 

ـ بررسي وضعيت اشتغال و درآمد بخش صنايع روستايي

 در روستاهاي حوزه مورد مطالعه هيچ نوع فعاليت صنعتي ديده نمي شود. درگذشته بافندگي فرش به عنوان يك فعاليت قابل توجه در مناطق تركمن نشين بوده است كه توسط زنان و دختران تركمن بافته مي شد. در طي سالهاي گذشته به علت ركود شديد بازار فرش تركمن، قيمت اين فرش ها تنزل زيادي يافته است. از طرف ديگر قيمت مواد اوليه نه تنها كاهش نيافته بلكه رشد هم داشته است و لذا دستمزد بافت به رقم بسيار ناچيزي سقوط كرده است. اين امر باعث گرديده است كه بافندگي در اين روستاها تقريباً رخت بربندد و بجز معدود بافت هايي كه جهت فرش داشتي بويژه جهيزيه دختران بافته مي شود، فعاليت فرشبافي ديگري ديده نمي شود.

 

ـ تحليل مشكلات عمده ي اقتصادي حوزه براي دستيابي به توسعه ي پايدار

 فقر، بيكاري و عدم وجود فرصت هاي شغلي جديد، پايين بودن بازدهي در فعاليت هاي مختلف از انواع مواردي است كه رسيدن به توسعه ي پايدار در سطح حوزه را دچار مشكل مي نمايد. پايين بودن رقم هزينه- فايده ( حتي در مورد برخي از دام ها منفي مي باشد) باعث گرديده است كه بهره برداران به ازدياد تعداد دام بپردازند. درصورتي كه اگر ميزان سود براي هر رأس دام بيشتر مي بود، شايد بهره برداران به ازدياد دام به اين شكل اقدام نمي كردند. البته شايان ذكر است كه سودجويي و اولويت دادن به منافع شخصي و آني به جاي مصالح عمومي و دورانديشانه نيز از مواردي است كه باعث دامن زدن به وضعيت فوق مي گردد.

 ضعف زيرساخت هاي اقتصادي از جمله فقدان راه مناسب و مراكز تأمين منابع سوختي در داخل حوزه از مواردي است كه نه تنها باعث پايين بودن سود آوري بهره برداري ها مي گردد، بلكه گاهي به تخريب منابع نيز (واز جمله بوته كني) منجر مي گردد.

 تمامي موارد فوق مربوط به يك جنبه از توسعه ي پايدار يعني جنبه ي زيست محيطي آن مي باشد. درصورتي كه جنبه هاي ديگر آن يعني رسيدن به رشد پايدار اقتصادي و عدالت اجتماعي نيز از اهميت والايي برخوردار است . شاخصه هاي برخورداري از رشد پايدار اقتصادي نظير استفاده از فناوري در توليد، درجه ي اقتصادي بودن توليد(يا نسبت سود خالص به سرمايه) خيلي پايين است . كاربرد كمتر روشهاي جديد در زراعت و ديمي بودن زراعت از مواردي است كه پايين بودن ضريب احتمال دستيابي به توسعه‌ي پايدار اقتصادي را باعث مي گردند.

 ازنظر شاخصه هاي عدالت اجتماعي ، پايين بودن شديد برخورداري ها، فقر، درآمد پايين (فقرمطلق) و نظاير آن بخوبي گوياي فاصله ي زياد با عدالت اجتماعي مي باشد.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید