حسن خان غراوي فرزند قول نياز خان

مجموعه: مشاهیر
منتشر شده در دوشنبه, 06 خرداد 1392 12:43
تعداد بازدید: 1990

نوشته: ستاربردی فجوری
این ایمیل آدرس توسط سیستم ضد اسپم محافظت شده است. شما میباید جاوا اسکریپت خود را فعال نمایید


مقدمه:

ستاربردی فجوریبسیاری ازانسان ها به اتفاقاتی که درجامعه آنها رخ می دهد بی تفاوت هستند. بسیاری نیز احساس می کنندکه بایستی درگذرتاریخ تاثیرگذارباشند.چنین شخصیت هایی دراین راستا فعالیت می کنند ودرتاثیرگذاری نقشی اساسی ایفا می کنند. درلابلای برگ های تاریخ، چنین انسان هایی کم نیستند. اما درمنطقه ما نیز افرادی بوده اند که بی تفاوت به اتفاقات ورخ دادها نباشند ودراین مسیر ازتاثیرگذاران باشند. ازجمله این افراد شخصیت ها حسن خان غراوي است که به اختصار به شرح زندگانی وی می پردازم:

 

حسن خان غراوي ، از روستای پالچقلی

یموت حسن خان غراوي فرزند قول نياز خان متولد 1271 ه.ش، مادرش لاله و برادرانش قلیچ نیاز ومحمدنیازهستند. یكي ازبزرگان منطقه مراوه تپه مي باشد كه زندگي خود را وقف خدمت به مردمش كرده است.

در يكي  از روزهاي گرم تابستان، هواي گرم و خشك مراوه تپه درحاليكه درنهايت گرما بود، گروهي سوار بر اسب وارد مراوه تپه شدند، سواراني كه گرد وخاك برگرده ي آنها نشسته وخستگي وتشنگي بروجود آنان مستولي شده بود.اضطراب ونگراني و وحشت و هراس بر وجود مردم افتاد همه به تب وتاب افتادند، هركس به دنبال روزنه اي بود كه بداند قضيه چيست؟ و براي چه اين سواران به اينجا آمده اند، خبر را سريعاً به خان ها رساندند. لاغرخان به همراه حسن خان و شيخي خان درمحل حاضر شدند و در نهايت ادب و اكرام به آنها خوش آمدگويي كرده اظهار اطاعت نمودند. در حاليكه سواران خان ها را در محاصره گرفته بودند، فرمانده سواران رو بطرف آنها كرده و گفت: شما تركمن ها مردمي شجاع وغيرتمند هستيد، چرا شماها اين همه قتل وغارت و چپاول مي كنيد، آيا خبر نداريد كه دولتي هم هست و بايد زير نظر اين دولت در كمال آسايش وآرامش زندگي كنيد، پس چرا ملت را چپاول مي كنيد، مردان وزنان رابه اسارت مي بريد، چرا؟ چرا؟ علت چيست؟ نفس ها درسينه ها حبس شده بود، سكوت برهمه جا مستولي شده، ازبين سكوت جمعيت، صدايي بلند شد. حسن خان دركمال خونسردي در حاليكه شيخي خان و لاغرخان دردو طرف او بودند  گفت: فرمانده فقط ما نيستيم كه قتل و چپاول مي كنيم، افراد شما به ما ياد مي دهند كه اين كارها را بكنيم، چند ماه قبل سواران شما 8 /هشت نفر ازمردان ما را به اسارت گرفته و با خود بردند و بعد از چند روز اطلاع پيداكرديم  در محلي بنام ‹‹يكه سور›› كلاله آنها را به قتل رسانده اند، در ثاني هنوز داغ از دست دادن اين عزيزان را فراموش نكرده بوديم كه خبررسيد سه نفر ازشكارچي هاي ما را كه جهت شكار به كوههاي گليداغ رفته بودند، سواران شما به قتل رسانده اند. حال فرمانده عالي شما بگوييد، آن وقت ما چگونه مي توانيم

ساكت باشيم و تماشا كنيم درحاليكه، مردان ما را از ما جدا مي كنيد. فرمانده پس ازشنيدن حرفهاي حسن خان، كمي آرام گرفت، سپس از سواران خود صحت و سقم قضيه را جويا شدند كه آنها نيز اعتراف كردند. فرمانده پس ازشنيدن حرفهاي حسن خان آرام گرفت و بعد ازچند روز اقامت در مراوه تپه و گليداغ به مقر فرماندهي خود برگشت وبه اين ترتيب بارديگر از يك خونريزي بزرگ جلوگيري شد. ایشان در سال1320 شمسی هم زمان با حضور روسها درایران به اسارت آنها درآمده و در روستای دوزالوم اینچه برون بدست آنها به شهادت رسید.

منابع:

1.مراوه تپه درآئینه زمان ، ستاربردی فجوری، چاپ1384.

2.مصاحبه با آقای محمد قربانی غراوی

 

این مقاله بخشی از مقاله ی  یدی آدلی – ایلمه باش می باشد که به قلم محقق گرانقدر ستاربردی فجوری در فصل نامه فراغی شماره39 به چاپ رسیده است.