روابط ایران، بخارا و روسیه در قرن نوزدهم
- مشخصات
- مجموعه: مقالات
- منتشر شده در جمعه, 20 ارديبهشت 1392 18:19
- تعداد بازدید: 4926
ل.نیکولایف*
روسیه و ایران همسایههای نزدیکی هستند که دارای روابط دوجانبه زیادی بودهاند. با در نظر داشتند واقعیات سیاسی معاصر،وجود روابط دوستانه میان این دو کشور در معرض تردید قرار دارد.در تحقیقات سیاسی بیش از همه استدلال''روسیه ارتودوکس نمیتواند جنبههای مشترک روابط متقابل با ایران مسلمان را بیابد.‘‘به کار گرفته میشود.
بدین ترتیب، عامل اصلی واگرایانه در روابط ایران و روسیه قرن 21 به عقیدهء سیاستمداران، تفاوت در دین و فرهنگهاست. برای رد این استدلال بررسی تاریخ روابط متقابل ایران و روسیه در طول قرون اخیر ضروری است. این تاریخ البته حاوی نکات آموزندهء بیشماری برای گسترش روابط دوجانبه کشورها در دنیای امروز است.
توجه به ایران بهعنوان کشوری با اهمیت سیاسی و اقتصادی فراوان از دورهء حکومت امپراتور رویه پطر اول یعنی زمانی که هیئت سیاسی به ایران اعزام گشت،در رویه پدیدار شد.از آن زمان تاکنون ایران و روسیه دارای روابطی در زمینههای مختلف بودهاند.
تجزیه و تحلیل تاریخ روابط دیپلماتیک دو کشور نمایانگر این است که در آن هم نکات منفی و هم مثبت وجود داشتهاند اما مسئلهء مهم عصر حاضر در روابط متقابل ایران و رویسه ریشه در وضعیت آسیای مرکزی دارد.
باید در نظر داشت که مطالعهء روابط متقابل ایران و روسیه در این منطقه(آسیای مرکزی)در نیمهء دوم قرن 19 درخور اهمیت است.این قرن،قرنی ملالانگیز و بسیار سخت در تاریخ ایران است. واضح است که در این دوره نقشهء سیاسی جهان و آسیای مرکزی بهگونه دیگری بوده است و حکومت بخارا،خانات خیوه و خاقند و همچنین مجموعه حکومتهای کوچکی همچون:کاراتگین،درواز و شوگنان وجود داشتهاند.
در دورهء موردبحث میان آسیای مرکزی و ایران مبادلات دایمی بهشکل سفارتخانهای وجود نداشتهاند و مسائل مرزی موردبحث معمولا با توسل به زور و روش نظامی حل گشتهاند.روابط ثابت و دیپلماتیک،هم از حدود مبادلات دورهای هیئتهای سیاسی خارج نشدهاند.
بخارا و خیوه با کشور دوردست ترکیه و نه با همسایهء خود ایران روابط دیپلماتیکی خود را حفظ نمودهاند گرچه هیئت سفرا از طریق ایران به ترکیه آمد و رفت مینمودند.
علاوه بر آن،هنگامیکه در آل 1853 حاجی شکر ا...آقای سفیر از طریق ایران به ترکیه رهسپار شد،وی برای ابراز احساسات دوستانهء دولت خود چنانکه هنگام عبور سفرا از هر کشوری صورت میگرفت،در دربار شاه ایران حاضر نشد.
ضمن صحبت در خصوص روابط تیرهء میان آسیای مرکزی و همسایههای آنها ا.وامبری تصریح کرد که''گرچه ایران نزدیکترین همسایه است با بخارا و خیوه بندرت تبادل سفیر داشتهاند‘‘لازم به یادآوری است که برای سفرای هر کشور که گاهگاهی اعزام میگردیدند وظایف مشخصی وجود داشتهاند:حل اختلافات و مسائل ارضی،مسئلهء اسکان گاهبهگاه مهاجران و استفاده آب در مناطق مرزی.تمامی مسائل معمولا در مشهد حل میگشتند،زیرا حاکمان خراسان برخلاف حاکمان دیگر استانهای ایران از جانب شاه اختیار حل مسائل را داشتند.
نکتهء شایانتوجه اینکه حاکمان خراسان بعضی اوقات به نام خودشان سفیرانی به خاننشینان آسیای مرکزی اعزام مینمودند.حاکم خراسان صوفی الدوله در سال 1846 فرستادهء خود را بههمراه هدایای ارزشمند که با مهماننوازی پذیرفته شدند به خیوه اعزام نمود.
با اینهمه همواره بهدلیل وضعیت سیاسی حساس(بحرانی)،روابط دیپلماتیک خصمانهای میان ایران و خانهای آسیای مرکزی وجود داشتهاند.
این روابط عمدتا به اختلافی که ندرتا از طریق مذاکرات صلحچویانه حل میشدند،منجر میگشتند.در آغاز سال 1851،محمد امین خان ملقب به خوارزمشاه برای ارسال تبریکات،سفیر و خویشاوند خود آتا نیاز محرم را به ایران اعزام نمود که از او استقبال خوبی در تهران به عمل آمد.در بازگشت سفیر خیوه،شاه ایران هیئت سفرای خود را که در رأس آنها یکی از روشنفکرترین مردم ایران رضا کولی خان لالا باشی قرار داشت به خیوه اعزام نمود که وی مذاکرات ثمربخشی با خان خیوه ترتیب داد.این مذاکرات بر سر موضوعاتی چون:قطع بردهداری،یورشهای کوچنشینان ترکمن با هدف اسیر کردن مردم برای بردهفروشی و غارت اموال آنها بودند.
واژهء''آلاما‘‘بهمعنای روشن شدن موقعیت طرفین در رابطه با منطقهء مرو و مناطق مرزی اییران است که توسط قبایل ترکمن اسکان داده شدهاند. مذاکرات البته در این زمینه هیچ نتیجهای نداشتهاند.مفید واقع نشدن نلاشهای هیئت دیپلماتیک،دولت ایران را در امیدبخش نبودن روابط دیپلماتیک آتی با خیوه مطمئن ساخت.ولی در رابطه با بخارا در آغاز نیمهء دوم قرن 19 هیچ گونه تلاشی جدی برای برقراری روابط تنگاتنگی با ایران صورت نگرفته است.
در حقیقت،سفیر ناصر الدین شاه،نور مهد،در بازگشت از ترکیه به بخارا از راه ایران دربارهء تدارک سفر هیئت سفرا رضا کولی لالا باشی به خیوه با خبر شد و تمایل خود را برای بودن در خیوه و بخارا همراه سفیر ایران اعلام نمود.اما پس از مطلع شدن از جدالهای خونین میان خانهای بخارا و خیوه تصمیم گرفت که از طریق خیوه به بخارا بازنگردد و بدینترتیب روابط دیپلماتیک میان ایران و بخارا برقرار نشدند.
تفاوتهای دینی بر روابط خانهای آسیای مرکزی با ایران تأثیر اساسی را برجای گذاشتهاند.علمای بخارا به هر ترتیبی تلاش میکردند تا شهرت افتخار بخارا بهعنوان''مرکز دنیای اسلام‘‘و''پایههای اسلام روی زمین‘‘تحکیم شود.در چنین وضعیتی نمیتوان منتظر برقراری روابط دیپلماتیک سنیهای بخارا با ایران شیعه بود.
اگرچه خانهای خیوه تمایل به برقراری روابط با ایران داشتند ولی این موضوع مانع از یورشهای مکرر به سرزمین ایران،یا جهاد علیه مرتدین اعتقادی نبود.یکی از این لشکرکشیها در سال 1849 به خراسان صورت گرفت.
در نیمه دوم قرن 19 در تاریخ ایران جنگهایی صورت گرفتند که تا حد زیادی وضعیت سیاسی و اقتصادی کشور را تضعیف نمودند.لشکرکشی ارتش ایران به هرات در سال 1856 و بهدنبال آن جنگ ایران و انگلیس در سالهای 1856-1857 ایران را بهسوی شکست کامل سوق دادند و ایران را مجبور به صرفنظر کردن از ادعای خود نسبت به منطقهء هرات برای همیشه نمودند.براساس موافقتنامه پاریس مورخ 4 مارس سال 1857 ایران پذیرفت که در صورت بروز هرگونه اختلاف با هرات و افغانستان به دولت انگلیس برای میانجیگری مراجعه نماید.
اما پس از پیروزی قبایل ترکمن بر ارتش منظم ایران در سال 1861،یورشهایی از جانب سران قبایل کوچنشین ترکمن به ایران صورت گرفتند. برای ساکنان مازندران و طبرستان زمان آن رسیده بود که در مسئلهء مالکیت اترک تردید کنند.هدف اصلی غلامان در این زمینه البته اسیر کردن مردم و بردهداری بود.
امروزه ابعاد جنایات غلامان قابلتصور نیست. بنابراین به شواهد روشن و مشخص مراجعه میکنیم.سرهنگ ارتش روسیه گرادکف در یادداشتهای خود در مورد سفر از حوزهء دریای خزر به هرات نوشت که تنها در یک منطقه کوچک''پشتی جامه‘‘که دارای 360 روستا است تا زمان سفر او( سال 1882)کمتر از 10-15 روستا و آن هم تنها به سبب نزدیکی موقعیت خود به مشهد باقیماندهاند و باقی توسط یورشهای ترکمنها نابود شدند.
آرتامانف تصریح نموده که حکومتهای فارس در مورد آبادیها(روستاها)کاملا بیدفاع هستند و به حضور دایم در آستراباد و تحکیم ارتش خود در آخالکان توجهی ندارند،همچنین جمعیت تختهنشین گروههای مرزی از جانب ترکمنها به سختی در عذاب هستند و در کشور متمول و مجلل مجبورند که در نهایت فقر و نکبت به سر برند.
شاه مجبور بود از جمعآوری مالیات در مناطق ذکر شده ایران صرفنظر نماید،چراکه سیاست آنها رو به انحطاطی کامل گذاشته بود و قریهها بدون اهالی(ساکنان)باقیمانده بودند.
همانطور که قبلا ذکر شد،هدف اصلی یورشهای غلامان،به اسارت گرفتن مردم برای نظام بردهداری بود.غلامان نسبت به غارت شهرها و قریهها نیز بیاعتنا نبودند،اما ترجیح میدادند که کالای زنده یعنی شمار بردگان در هر یورش به 2 یا 3 هزار نفر برسد.این امر بیانگر این حقیقت است که شمار بردگان را در خانهای آسیای مرکزی در نیمهء دوم قرن 19 بهطور کلی ایرانیها(فارسها)تشکیل میدادند.
بهای کالای زنده در بازارهای بخارا و خیوه متغیر بوده و به 50 تیل(پول بخارا)بابت هر مرد سالم میرسیده است.امیرنشینهای بخارا از میان بردگان ایرانی که بهلحاظ فهم و قابلیتها متمایز بودند، سربازان خود را کامل میکردند.اغلب آنها را برای مسئولیتهای مشاغل اداری معرفی میکردند،در عینحال بسیاری از آنها به''درجات مشخصی‘‘،تا درجهء بالای کارمند دولت میرسیدند.درست پیش از ورود ارتش روسیه به بخارا،امیر موافار نهتنها در ملتزمان رکاب خود بلکه در گروه اسکورت(محافظ) دارای بردگان ایرانی بود،که موجب نارضایتی زیادی برای اتباع مؤمن گشته بود.
تجارت آشکار انسان در بخارا و خیوه تا پیش از ورود روسها امری عادی تلقی میشد.واضح است که اسلام خرید و فروش مسلمان را ممنوع میداند. با این حال،روحانیان آسیای مرکزی چون بردهداری مربوط به مسلمانان شیعه میشد از این حکم دینی تبعیت نمیکردند.در قرن پانزدهم،زمانیکه مبارزهء سختی میان سنیها و شیعهها بهخاطر حاکمیت سیاسی درگرفت،علمای بخارا به رهبری شیخ شمس الدین فتوایی صادر کردند که در آن اجازهء خرید و فروشی شیعهها داده شده بود.
بدینترتیب،غلامان رنگ مذهبی به خود گرفته بودند و روحانیان سنی،مردم ترکمن را بهسوی غلامان بهعنوان حامیان اصول اسلام دعوت میکردند.خود خانهای خیوه،خلامان را تشویق مینمودند چراکه از فروش هر برده در بازار خیوه سهم معینی داشتند که خزانهء دولت را پر میکرد.تا قبل از زمان یورشهای غلامان،تجارت میان ایران و آسیای مرکزی حالتی فعال داشت اما یورشهای دایمی تا حد زیادی این تجارت را کاهش دادند.
در نیمهء دوم قرن نوزدهم رقابت انگلیس و روسیه در آسیای مرکزی شدت پیدا کرد.در یادداشتهای بیشماری که میان دو کشور مبادله شدند،انگلیس بر به رسمیت شناختن خانهای آسیای مرکزی پا فشاری داشت درحالیکه روسیه،چنین ادعایی را در مورد افغانستان داشت.
چنانچه ف.مارتنس نوشت:روابط میان روسیه و انگلیس در خصوص آسیای مرکزی جنبه خصمانهتری گرفت و زبان یادداشتهای دیپلماتیکی کمتر شکل دوستانه داشت.
این امر موجب تشدید انگیزهء حکومت تزاری در جهت پیشروی به عمق آسیای مرکزی شد.در عرض مدتزمان کوتاهی بین سالهای 1865 و 1873 سرزمین عظیمی به روسیه ملحق شد.این وقایع در محافل سیاسی منعکس گشتند.حکومت شاهنشاهی ایران که مدتزمان طولانی در خصومت با خانهای آسیای مرکزی به سر میبرد،تلاشی برای کمک به آنها در مبارزه برای حفظ استقلال ننمود.بنابراین،زمانیکه حاکمان خانهای آسیای مرکزی شروع به اعزام هیئت سفرا برای ایجاد شورایی علیه روسیه یا آنچه در اثرث تحریک شدید انگلیس رخ داد نمودند و یا تقاضای کمک و حمایت ترکیه سلطاننشین را داشتند،ایران هیچگونه اقدامی در این جهات نکرد.
ولی دولت ایران در رابطه با موفقیتهای روسیه ابراز نگرانی میکند.مشخص بود که،روسیه حملهء خود را به آسیای مرکزی از دو جهت آغاز میکند:از شمال شرق،یعنی از استپهای قزاقستان و از غرب سواحل دریای خزر.پیشروی روسیه از سمت قزاقستان خطری برای منافع ایران نداشت و توجه این کشور بهسوی وقایعی که در ترکمنستان وجود داشت جلب شده بود.
با اولین تلاش روسیه برای تحکیم وضعیت در ساحل شرقی دریای خزر،دولت ایران با تکیه بر حقوق بومی بر تصرف این سرزمینها اعتراض مینماید.اما این حقوق در معرض شک و تردید بودند.چراکه حتی این ضرب المثل ترکمنی هم مشخص میکند که ایرانیها با طنابی بر گردن پا به سرزمینهای ترکمنها گذاشتند.در همان زمان ایرانیان(فارسها)فقط با خشمی سنگین میتوانستند این جمله را که''چه چیزی تو را به اترک رساند‘‘بر زبان آورند.از نظر حقوقی و سیاسی، ایران حقی بر این زمینها نداشت،بنابراین در نتیجهء مذاکرات میان روسیه و ایران در سال 1869 موافقت نامهای(قراردادی)منعقد گردید که براساس آن، روسیه عرصهء اختیارات خود را تا اترک مشخص نمود و متعهد گردید که هیچگونه تحکیم نظامی در این منطقه ایجاد نکند.
انعقاد قرارداد فوق تأثیر فوقالعاده خوبی بر حکومت شاهنشاهی برجای گذاشت.موضع حکومت شاهنشاهی نسبت به موضوع ترکمنستان دستخوش دگرگونی شد و به دولت روسیه پیشنهادی را در خصوص مبارزهای مشترک علیه''ترکمنهای وحشی‘‘که ساکن محدودهء ماوراء خزر بودند مطرح نمود.
اولین پیشنهاد به این شکل در زمان سفر شاه به روسیه در سال 1873 مطرح گردید.پس از تسخیر و الحاق خاننشینهای آسیای مرکزی به روسیه، الحاق قریبالوقوع ترکمنستان جنوبی روشن شد و حکومت شاه رسما پیشنهد خود را تکرار نمود.در گزارش مورخ 23 ژانویه سال 1874 مشاور سرّی وزیر جنگ برگر از تهران اطلاع داد که شاه ایران که شایعههایی در مورد مأموریت قریبالوقوع ارتش روسیه علیه قبایل ترکمن شنیده بود،تمایل خود را برای مساعدت و همکاری با اقدامات نظامی برای مهار ترکمنها،و برقراری نظم قانونی اظهار نموده است.وی تقاضا نمود تا از قبل به شاه ایران در مورد عملیات موردنظر اطلاع داده شود.
پیشنهادات شاه ایران که در سال 1874 به صورت رسمی صورت گرفته بود موردبیتوجهی محافل نظامی و سیاسی روسیه قرار گرفت.نظرات در خصوص مسئلهء فوق شدیدا متفاوت بودند.بخشی از سران سیاسی روسیه اتحاد جنگ نظامی روسیه و ایران را ضروری میدانستند ولی بخشی دیگر نظرات متفاوتی داشتند.
ارتش ایران در عملیات نظامی علیه قبایل ترکمن، تکه ایومود شرکت ننمود،اما در زمان لشکرکشی اسکابلف در سال 1880 علیه قبایل ترکمن تمامی تسهیلاتی را که مناطق مرزی خراسان داشتند در اختیار ارتش روسیه قرار داد و سرهنگ ذو الفقار خان نمایندهء ارتش ایران را به ناو روسی اعزام شد.
پس از پیروزی بر گوگ-تپه،شاه ایران خطاب به ژنرال اسکابلف گفت:''بهسبب دوستی و اتحاد میان ما و اعلیحضرت امپراتور،شما در خصوص موفقیتها و پیروزیهای ارتش کشور و دولت همسایهء ما روسیه بر گوگ-تپه در جنگ علیه آخان مرا مطلع ساختید.این خبر برای من رضایتبخش بود و اطمینان دارم که پیروزیهای دولت دوست و همسایه سبب استحکام امنیت و آرامش در تمامی مرزها و میان جمعیت خراسان خواهند بود.‘‘
پیروزی ارتش روس بهمعنای خاتمهء اعمال غلامان در انهدام استانهای ایران بود.هرچند این روند خیلی زودتر آغاز گشته بود.قبل از هرچیز لازم است در مورد حذف بردهداری و تجارت انسان، یادآور شد که این مهم در دورهء الحاق خاننشینهای آسیای مرکزی به روسیهروی داد.یکی از اقدامات اولیهای که دولت روسیه توسط نیروهای روسی در مناطق اشغالنشده آسیای مرکزی انجام داد خاتمه دادن به بردهفروشی بود.به این ترتیب،بازار بردهفروشی در تاشکند در ژانویه سال 1866 بسته شد و بردههای تحت اسارت آزاد گردیدند.بندهایی که در مورد ممنوعیت بردهفروشی و آزادی بردگان پیشبینی شده بودند،در قراردادهای میان روسیه و بخارا و خاننشینهای خیوه گنجانده شده بودند.
از جمله،در مادهء 17 قرارداد مورخ 23 دسامبر سال 1873 که با امیر بخارا منعقد شده بود،ذکر شده بود که از این بهبعد در حدود بخارا،تجارت ننگین انسانها که خلاف قانون بشردوستی است متوقف میگردد.
بر طبق این مصوبه،سعید مظفر برای همهء بکهای خود دستور اکیدی را با این مضمون فرستاد که:در شهرهای مرزی بخارا،جایی که از کشورهای همسایه غلام و برده آورده میشود،چنانچه بر خلاف دستور امیر برده و غلام به آنجاآورده شود در اینصورت از صاحبان آنها پس گرفته و سریعا آزاد خواهند شد.
حجم صلی بردگان در سرزمینهای خاننشین خیوه قرار داشتند.براساس اطلاعات مربوط به سال 1872،شمار بردگان در اینجا به 585 نفر میرسد.قضاوت درباره اینکه این رقم صحیح است یا نه،البته مشکل است چراکه در زمان مذاکرات روسیه و خیوه،خان خیوه نسبت به مسئلهء شمار بردگان در کشور چنین پاسخ داد که تعداد بردهها را هیچکس نشمرده است.در میان بردهها،فارسها زیاد بودند اما روسها و همچنین کردها،افغانها و آذربایجانیها هم در بین آنها وجود داشتند.این مسئله که حکومتها تمایل به ارسال سریع بردهها تا رفتن ارتش روسیه داشتند،چراکه از راهزنیها و غارت از سوی بردههای سابق واهمه داشتند،به شمار زیاد بردگان اشاره دارد.
پس از انعقاد قرارداد در مورد خاتمهء بردهداری در خاننشینهای خیوه و بخارا،فرمانی در خصوص شرایط آزادسازی بردگان ایرانی منتشر گردید.بر اساس مفاد آن فرمان،تمامی بردهها آزاد میشدند و به آنها امکان بازگشت به وطن داده میشد.همهء کسانی که ارسال میشدند میبایست در بش- آریک جمع میشود.به ایرانیهایی هم که در خیوه ماندند قطعهای زمین برای سکونت داده شد.کسی هم که با ایرانیها سروکار دارد،باید برای حل مشکل به قاضی مراجعه کند.
آزادسازی بردههای ایرانی وظیفهء ارتش روسیه بود.غلامان به این امر پی برده بودند.پس از اینکه دستور آزادی بردهها و خاتمه بردهفروشی توسط منادیان در خیابانهای خیوه و بخارا قرائت شد، بردههای آزادشده به نشانهء سپاسگزاری از سربازان روسی با لباسهایی شبیه به آنها و با سردوشیهای دستساز خود به خیابانها ریختند.
پس از مذاکرات،بردههای ایرانی آزاد شده در کاتابارو کونیا-اوگنچ اجتماع کردند و گروههای 400-600 نفری آنها بهسوی میهن اعزام گشتند.
از آنجایی که گروه بزرگی از بردهها اهل هرات، قندهار،میهن و مناطق شمال شرقی خراسان بودند آنها را از راههای دریای ساحل دریای خزر بهسمت آستراباد و آمودریا تا چارجو فرستادند.
ارسال ایرانیها به میهن کار سادهای نبود،بسیاری از آنها حتی فاقد مایحتاج ضروری خود بودند.در دفترچهء یادداشت سرهنگ ارتش روسیه کاساگوسکی ذکر شده که روسها به ایرانیها لباس سربازی و به هریک،یک روبل دادند،در میان افسران روسی برای نیازهای افراد محروم در میان گروهها باتوجه به نیازمندان بهطور داوطلبانه مقادیری پول جمعآوری گردید.ولی بخشی از فارسها در خیوه و بخارا باقی ماندند.
حکومت شاهنشاهی برای تحویل اتباع خود میرزا مگلی خان و هادی خان را مأمور نموده بود ولی پذیرش غلامان قبلی همیشه بهطور منظم انجام نمیشد.سرهنگ کاسوفسکی در ارتباط با فرستادهء روسی به تهران تصریح کرد که اینبار پذیرش گروه غلامانی که بازمیگشتند بهتر از همیشه سازماندهی گشته بود.دو روز به آنها نان و 5 قران برای مخارج سفر داده شد.همزمان با بردگان فارس، بردههای روس نیز آزاد و به میهنشان فرستاده شدند.
انجام این اقدامات سبب افزایش حیثیت روسیه در ایران و افغانستان و همچنین افزایش نفوذ و تأثیر روسیه در میان اهالی استانهای شمال شرقی ایران گردید.این موضوع را حتی انگلیسی معروف ماک گرگر که در این مناطق ایران حضور داشت اقرار نمود:
''من چندین بار شاهد تحسینات و قدردانیهایی بودم که اغلب نسبت به روسها بهخاطر آزادی بردههای ایرانی از قبایل خیوه ابراز میگشتند.من کاملا موافقم که این امر خطیر شایسته و سزاوار ملتی بزرگ است و فکر میکنم که روسیه از طریق این کار از نفوذ زیادی میان فارسها برخوردار شد.‘‘
دوباره باید یادآور شد که آزادسازی بردهها توسط روسیه،چه روسی چه بردههای ایرانی و خاتمهء بردهفروشی در آسیای مرکزی،تبدیل به صفحهای شایان ذکر شد و به نقطهء عطف تاریخ روابط روسیه -ایران تبدیل گشت شد که پایههای گسترش حسن همجواری این دو کشور را در آینده شکل داد.
الحاق آسیای مرکزی به روسیه نتایج مثبتی را برای برقراری روابط تجاری و اقتصادی ایران با ترکستان و بخارا و خاتمهء یورشها و جنگهای خونین دربرداشت.چنانچه عدم اعتماد میان ایران و بخارا همچنان باقی میماند،روسیه سعی میکرد با تأثیر خود بر امیران،روابط میان ایران و امیرنشینها را به حال عادی بازگرداند.
مدارک زیادی از خبرگزاری سیاسی روسیه بر جای مانده که در آنها بازتاب فعالیت روسیه در جهت بهبود روابط بخارا و ایران بهچشم میخورد.
پس از الحاق آسیای مرکزی به روسیه و خاتمهء جنگهای داخلی در این منطقه،امکانات جدیدی برای روابط فرهنگی آسیای مرکزی،روسیه و ایران فراهم گردیدند و در آسیای مرکزی آثاری از''حافظ‘‘ ،''بدیل‘‘،''فضولی‘‘و''ناوا‘‘منتشر شدند.پیش از این قشر وسیعی از جمعیت آسیای مرکزی با این آثار آشنایی نداشتند.
از سال 1892 تا 1916 هرساله در تاشکند''دیوان حافظ‘‘(مجموعهء غزلهای حافظ)منتشر میشد، همچنین''دیوان بدیل‘‘6 بار در سمرقند و بخارا منتشر گردید.
در آسیای مرکزی آثار فردوسی،خیام،شیرازی، جامی و ناوی گسترش وسیعی پیدا کردند.این موضوع به جامعهء روسیه امکان آشنایی با آثار کلاسیک ادبیات فارسی را در درک بهتر فرهنگ ملت ایرانی میداد.
مؤخره:
نگاهی به گذشتهء فعالیتهای مشترک روسیه و ایران در نیمهء دوم قرن 19 تأییدکنندهء این موضوع است که در این دوران،همکاریهای مشترک مثبتی در عرصههای سیاسی،اقتصادی و فرهنگی دو کشور بخصوص در همکاریهای مشترک آسیای میانه بهچشم میخورند.
در این برههء تاریخی،جوّ اعتماد و دوستی میان مردم ایران و روسیه وجود داشته است و همچنین روابط حسن همجواری دو دولت وجود داشتهاند. متأسفانه در این زمینه،مدرک منطقی و واقعیات تاریخی ثبتشده برای جامعهء روسیه معاصر وجود ندارند و حتی متخصصان جامعهء روسیه معاصر وجود ندارند و حتی متخصصان جامعهشناس در برخی از نشریهها توجه مردم را بهسوی فقدانحسن همجواری میان دو دولت جلب مینمایند.
در ارتباط با این موضوع،تصور ما بر این است که ضرورت یک تحقیق علمی عینی و همهجانبه در خصوص تاریخ روابط ایران و روسیه وجود دارد. این پژوهش باید موجبات روابط متقابل جدیدی میان ایران و روسیه در قرن بیست و یکم را فراهم سازد.
منابع:
1.آرشیو سیاست خارجی روسیه.
1 هیئت روس در ایران،پرونده 2044،صفحه 3.
.1.2.هیئت روس در ایران،پروندهء 1746،صفحه 2.
1.3 آرشیو سیاست خارجی روسیه.بخش فارسی، پروندهء 2465،صفحه 9 و 6.
1.4 آرشیو سیاست خارجی روسیه.بخش فارسی، پرونده 986،صفحات 158 تا 142.
1.5 آرشیو سیاست خارجی روسیه.بخش فارسی، پروندهء 982،صفحه 1.
1.6 آرشیو سیاست خارجی روسیه.بخش فارسی، پروندهء 1825،صفحات 5-13.
1.7 آرشیو سیاست خارجی روسیه.بخش فارسی، پرونده 1914،صفحه 6.
1.8 آرشیو سیاست خارجی روسیه.بخش فارسی، پروندهء 1949،صفحه 29.
آثار:
1.ل.ک.آرتامانف،آستراباد،منطقهء شاهرود و شمال خراسان:تفلیس.1894-
2.پ.پ.بوشف،هرات و جنگ ایران،انگلیس سالهای 1856-1857.
3 آ.وامبری،سفر به آسیای میانه،.1874
4 آ.وامبری،رپورتاژهای آسیای میانه،.1881
5.ای.ای.گرادیکف،یادداشتهایی در مورد راههایی از محدودهء دریای خزر به هرات.//مجموعهء مطالب جغرافیایی،نقشهبرداری،آمارگیری در خصوص آسیا، 1883.
6.ای.ای.گرادیکف،جنگ ترکستان،سن پترزبورگ، 1886.
7.س.و.ژوکفسکی،مناسبات روسیه با بخارا و خیوه سیصد سال اخیر،سن پترزبورگ،1915.
8.ف.مارتنس،روسیه و انگلیس در آسیای میانه،سن پترزبورگ،1880.
9.آ.آ.راسلایف-بردهها(آلامانها).شوراهای مردم شناسی(نژادشناسی)،1955.
10.یادداشتهای سرهنگ و.آ.کاساگوفسکی،1960.
(*)این مقاله به دومین کنگره ملی ایرانشناسی(تهران: 30 آذر تا 3 دی 1383)عرضه شده است.
به نقل از:
پایگاه مجلات تخصصی نور
مجله چشم انداز ارتباطات فرهنگی » خرداد 1384 - شماره 16 (از صفحه 47 تا 52)