جستجو

روابط ایران، بخارا و روسیه در قرن نوزدهم

 

 

 

 

 

 

 

 

ل.نیکولایف*

روسیه و ایران همسایه‏‌های نزدیکی هستند که دارای‏ روابط دوجانبه زیادی بوده‏‌اند. با در نظر داشتند واقعیات سیاسی معاصر،وجود روابط دوستانه میان‏ این دو کشور در معرض تردید قرار دارد.در تحقیقات‏ سیاسی بیش از همه استدلال‏''روسیه ارتودوکس‏ نمی‏تواند جنبه‏های مشترک روابط متقابل با ایران‏ مسلمان را بیابد.‘‘به کار گرفته می‏شود.

بدین‏ ترتیب، عامل اصلی واگرایانه در روابط ایران‏ و روسیه قرن 21 به عقیدهء سیاستمداران، تفاوت در دین و فرهنگهاست. برای رد این استدلال بررسی‏ تاریخ روابط متقابل ایران و روسیه در طول قرون‏ اخیر ضروری است. این تاریخ البته حاوی نکات‏ آموزندهء بیشماری برای گسترش روابط دوجانبه‏ کشورها در دنیای امروز است.

توجه به ایران به‏عنوان کشوری با اهمیت سیاسی‏ و اقتصادی فراوان از دورهء حکومت امپراتور رویه‏ پطر اول یعنی زمانی که هیئت سیاسی به ایران‏ اعزام گشت،در رویه پدیدار شد.از آن زمان‏ تاکنون ایران و روسیه دارای روابطی در زمینه‏های‏ مختلف بوده‏اند.

تجزیه و تحلیل تاریخ روابط دیپلماتیک دو کشور نمایانگر این است که در آن هم نکات منفی و هم‏ مثبت وجود داشته‏اند اما مسئلهء مهم عصر حاضر در روابط متقابل ایران و رویسه ریشه در وضعیت آسیای‏ مرکزی دارد.

باید در نظر داشت که مطالعهء روابط متقابل ایران‏ و روسیه در این منطقه(آسیای مرکزی)در نیمهء دوم قرن 19 درخور اهمیت است.این قرن،قرنی‏ ملال‏انگیز و بسیار سخت در تاریخ ایران است. واضح است که در این دوره نقشهء سیاسی جهان و آسیای مرکزی به‏گونه دیگری بوده است و حکومت‏ بخارا،خانات خیوه و خاقند و همچنین مجموعه‏ حکومتهای کوچکی همچون:کاراتگین،درواز و شوگنان وجود داشته‏اند.

در دورهء موردبحث میان آسیای مرکزی و ایران‏ مبادلات دایمی به‏شکل سفارتخانه‏ای وجود نداشته‏اند و مسائل مرزی موردبحث معمولا با توسل به زور و روش نظامی حل گشته‏اند.روابط ثابت و دیپلماتیک،هم از حدود مبادلات دوره‏ای‏ هیئتهای سیاسی خارج نشده‌‏اند.

بخارا و خیوه با کشور دوردست ترکیه و نه با همسایهء خود ایران روابط دیپلماتیکی خود را حفظ نموده‌‏اند گرچه هیئت سفرا از طریق ایران به ترکیه‏ آمد و رفت می‏‌نمودند.

علاوه بر آن،هنگامیکه در آل 1853 حاجی‏ شکر ا...آقای سفیر از طریق ایران به ترکیه رهسپار شد،وی برای ابراز احساسات دوستانهء دولت خود چنانکه هنگام عبور سفرا از هر کشوری صورت‏ می‏گرفت،در دربار شاه ایران حاضر نشد.

ضمن صحبت در خصوص روابط تیرهء میان آسیای‏ مرکزی و همسایه‏های آنها ا.وامبری تصریح کرد که‏''گرچه ایران نزدیکترین همسایه است با بخارا و خیوه بندرت تبادل سفیر داشته‏اند‘‘لازم به یادآوری‏ است که برای سفرای هر کشور که گاه‏گاهی اعزام‏ می‏گردیدند وظایف مشخصی وجود داشته‏اند:حل‏ اختلافات و مسائل ارضی،مسئلهء اسکان گاه‏بهگاه‏ مهاجران و استفاده آب در مناطق مرزی.تمامی‏ مسائل معمولا در مشهد حل می‏گشتند،زیرا حاکمان خراسان برخلاف حاکمان دیگر استانهای‏ ایران از جانب شاه اختیار حل مسائل را داشتند.

نکتهء شایان‏توجه اینکه حاکمان خراسان بعضی‏ اوقات به نام خودشان سفیرانی به خان‏نشینان آسیای‏ مرکزی اعزام می‏نمودند.حاکم خراسان صوفی الدوله‏ در سال 1846 فرستادهء خود را به‏همراه هدایای‏ ارزشمند که با مهمان‏نوازی پذیرفته شدند به خیوه‏ اعزام نمود.

با این‏همه همواره به‏دلیل وضعیت سیاسی‏ حساس(بحرانی)،روابط دیپلماتیک خصمانه‏ای‏ میان ایران و خانهای آسیای مرکزی وجود داشته‏اند.

این روابط عمدتا به اختلافی که ندرتا از طریق‏ مذاکرات صلح‏چویانه حل می‏شدند،منجر می‏گشتند.در آغاز سال 1851،محمد امین خان‏ ملقب به خوارزمشاه برای ارسال تبریکات،سفیر و خویشاوند خود آتا نیاز محرم را به ایران اعزام نمود که از او استقبال خوبی در تهران به عمل آمد.در بازگشت سفیر خیوه،شاه ایران هیئت سفرای خود را که در رأس آنها یکی از روشنفکرترین مردم ایران‏ رضا کولی خان لالا باشی قرار داشت به خیوه اعزام‏ نمود که وی مذاکرات ثمربخشی با خان خیوه ترتیب‏ داد.این مذاکرات بر سر موضوعاتی چون:قطع‏ برده‏داری،یورشهای کوچ‏نشینان ترکمن با هدف‏ اسیر کردن مردم برای برده‏فروشی و غارت اموال‏ آنها بودند.

واژهء''آلاما‘‘به‏معنای روشن شدن موقعیت‏ طرفین در رابطه با منطقهء مرو و مناطق مرزی اییران‏ است که توسط قبایل ترکمن اسکان داده شده‏اند. مذاکرات البته در این زمینه هیچ نتیجه‏ای‏ نداشته‏اند.مفید واقع نشدن نلاشهای هیئت‏ دیپلماتیک،دولت ایران را در امیدبخش نبودن‏ روابط دیپلماتیک آتی با خیوه مطمئن ساخت.ولی‏ در رابطه با بخارا در آغاز نیمهء دوم قرن 19 هیچ‏ گونه تلاشی جدی برای برقراری روابط تنگاتنگی‏ با ایران صورت نگرفته است.

در حقیقت،سفیر ناصر الدین شاه،نور مهد،در بازگشت از ترکیه به بخارا از راه ایران دربارهء تدارک‏ سفر هیئت سفرا رضا کولی لالا باشی به خیوه با خبر شد و تمایل خود را برای بودن در خیوه و بخارا همراه سفیر ایران اعلام نمود.اما پس از مطلع‏ شدن از جدالهای خونین میان خانهای بخارا و خیوه‏ تصمیم گرفت که از طریق خیوه به بخارا بازنگردد و بدین‏ترتیب روابط دیپلماتیک میان ایران و بخارا برقرار نشدند.

تفاوتهای دینی بر روابط خانهای آسیای مرکزی‏ با ایران تأثیر اساسی را برجای گذاشته‏اند.علمای‏ بخارا به هر ترتیبی تلاش می‏کردند تا شهرت افتخار بخارا به‏عنوان‏''مرکز دنیای اسلام‏‘‘و''پایه‏های‏ اسلام روی زمین‏‘‘تحکیم شود.در چنین وضعیتی‏ نمی‏توان منتظر برقراری روابط دیپلماتیک سنیهای‏ بخارا با ایران شیعه بود.

اگرچه خانهای خیوه تمایل به برقراری روابط با ایران داشتند ولی این موضوع مانع از یورشهای‏ مکرر به سرزمین ایران،یا جهاد علیه مرتدین‏ اعتقادی نبود.یکی از این لشکرکشیها در سال‏ 1849 به خراسان صورت گرفت.

در نیمه دوم قرن 19 در تاریخ ایران جنگهایی‏ صورت گرفتند که تا حد زیادی وضعیت سیاسی و اقتصادی کشور را تضعیف نمودند.لشکرکشی ارتش‏ ایران به هرات در سال 1856 و به‏دنبال آن جنگ‏ ایران و انگلیس در سالهای 1856-1857 ایران را به‏سوی شکست کامل سوق دادند و ایران را مجبور به صرف‏نظر کردن از ادعای خود نسبت به منطقهء هرات برای همیشه نمودند.براساس موافقت‏نامه‏ پاریس مورخ 4 مارس سال 1857 ایران پذیرفت که‏ در صورت بروز هرگونه اختلاف با هرات و افغانستان‏ به دولت انگلیس برای میانجیگری مراجعه نماید.

اما پس از پیروزی قبایل ترکمن بر ارتش منظم‏ ایران در سال 1861،یورشهایی از جانب سران‏ قبایل کوچ‏نشین ترکمن به ایران صورت گرفتند. برای ساکنان مازندران و طبرستان زمان آن رسیده‏ بود که در مسئلهء مالکیت اترک تردید کنند.هدف‏ اصلی غلامان در این زمینه البته اسیر کردن مردم و برده‏داری بود.

امروزه ابعاد جنایات غلامان قابل‏تصور نیست. بنابراین به شواهد روشن و مشخص مراجعه‏ می‏کنیم.سرهنگ ارتش روسیه گرادکف در یادداشتهای خود در مورد سفر از حوزهء دریای خزر به‏ هرات نوشت که تنها در یک منطقه کوچک‏''پشتی‏ جامه‏‘‘که دارای 360 روستا است تا زمان سفر او( سال 1882)کمتر از 10-15 روستا و آن هم تنها به‏ سبب نزدیکی موقعیت خود به مشهد باقی‏مانده‏اند و باقی توسط یورشهای ترکمنها نابود شدند.

آرتامانف تصریح نموده که حکومتهای فارس در مورد آبادیها(روستاها)کاملا بی‏دفاع هستند و به‏ حضور دایم در آستراباد و تحکیم ارتش خود در آخالکان توجهی ندارند،همچنین جمعیت‏ تخته‏نشین گروههای مرزی از جانب ترکمنها به‏  سختی در عذاب هستند و در کشور متمول و مجلل‏ مجبورند که در نهایت فقر و نکبت به سر برند.

شاه مجبور بود از جمع‏آوری مالیات در مناطق‏ ذکر شده ایران صرفنظر نماید،چراکه سیاست آنها رو به انحطاطی کامل گذاشته بود و قریه‏ها بدون‏ اهالی(ساکنان)باقی‏مانده بودند.

همانطور که قبلا ذکر شد،هدف اصلی یورشهای‏ غلامان،به اسارت گرفتن مردم برای نظام برده‏داری‏ بود.غلامان نسبت به غارت شهرها و قریه‏ها نیز بی‏اعتنا نبودند،اما ترجیح می‏دادند که کالای زنده‏ یعنی شمار بردگان در هر یورش به 2 یا 3 هزار نفر برسد.این امر بیانگر این حقیقت است که شمار بردگان را در خانهای آسیای مرکزی در نیمهء دوم‏ قرن 19 به‏طور کلی ایرانیها(فارسها)تشکیل‏ می‏دادند.

بهای کالای زنده در بازارهای بخارا و خیوه متغیر بوده و به 50 تیل(پول بخارا)بابت هر مرد سالم‏ می‏رسیده است.امیرنشینهای بخارا از میان بردگان‏ ایرانی که به‏لحاظ فهم و قابلیتها متمایز بودند، سربازان خود را کامل می‏کردند.اغلب آنها را برای‏ مسئولیتهای مشاغل اداری معرفی می‏کردند،در عین‏حال بسیاری از آنها به‏''درجات مشخصی‏‘‘،تا درجهء بالای کارمند دولت می‏رسیدند.درست پیش‏ از ورود ارتش روسیه به بخارا،امیر موافار نه‏تنها در ملتزمان رکاب خود بلکه در گروه اسکورت(محافظ) دارای بردگان ایرانی بود،که موجب نارضایتی زیادی‏ برای اتباع مؤمن گشته بود.

تجارت آشکار انسان در بخارا و خیوه تا پیش از ورود روسها امری عادی تلقی می‏شد.واضح است‏ که اسلام خرید و فروش مسلمان را ممنوع می‏داند. با این حال،روحانیان آسیای مرکزی چون برده‏داری‏ مربوط به مسلمانان شیعه می‏شد از این حکم دینی‏ تبعیت نمی‏کردند.در قرن پانزدهم،زمانی‏که مبارزهء سختی میان سنی‏ها و شیعه‏ها به‏خاطر حاکمیت‏ سیاسی درگرفت،علمای بخارا به رهبری شیخ‏ شمس الدین فتوایی صادر کردند که در آن اجازهء خرید و فروشی شیعه‏ها داده شده بود.

بدین‏ترتیب،غلامان رنگ مذهبی به خود گرفته‏ بودند و روحانیان سنی،مردم ترکمن را به‏سوی‏ غلامان به‏عنوان حامیان اصول اسلام دعوت‏ می‏کردند.خود خانهای خیوه،خلامان را تشویق‏ می‏نمودند چراکه از فروش هر برده در بازار خیوه‏ سهم معینی داشتند که خزانهء دولت را پر می‏کرد.تا قبل از زمان یورشهای غلامان،تجارت میان ایران‏ و آسیای مرکزی حالتی فعال داشت اما یورشهای‏ دایمی تا حد زیادی این تجارت را کاهش دادند.

در نیمهء دوم قرن نوزدهم رقابت انگلیس و روسیه‏ در آسیای مرکزی شدت پیدا کرد.در یادداشتهای‏ بی‏شماری که میان دو کشور مبادله شدند،انگلیس‏ بر به رسمیت شناختن خانهای آسیای مرکزی پا فشاری داشت درحالیکه روسیه،چنین ادعایی را در مورد افغانستان داشت.

چنانچه ف.مارتنس نوشت:روابط میان روسیه‏ و انگلیس در خصوص آسیای مرکزی جنبه‏ خصمانه‏تری گرفت و زبان یادداشتهای دیپلماتیکی‏ کمتر شکل دوستانه داشت.

این امر موجب تشدید انگیزهء حکومت تزاری در جهت پیشروی به عمق آسیای مرکزی شد.در عرض مدت‏زمان کوتاهی بین سالهای 1865 و 1873 سرزمین عظیمی به روسیه ملحق شد.این‏ وقایع در محافل سیاسی منعکس گشتند.حکومت‏ شاهنشاهی ایران که مدت‏زمان طولانی در خصومت‏ با خانهای آسیای مرکزی به سر می‏برد،تلاشی‏ برای کمک به آنها در مبارزه برای حفظ استقلال‏ ننمود.بنابراین،زمانی‏که حاکمان خانهای آسیای‏ مرکزی شروع به اعزام هیئت سفرا برای ایجاد شورایی علیه روسیه یا آنچه در اثرث تحریک شدید انگلیس رخ داد نمودند و یا تقاضای کمک و حمایت‏ ترکیه سلطان‏نشین را داشتند،ایران هیچ‏گونه‏ اقدامی در این جهات نکرد.

ولی دولت ایران در رابطه با موفقیتهای روسیه‏ ابراز نگرانی می‏کند.مشخص بود که،روسیه حملهء خود را به آسیای مرکزی از دو جهت آغاز می‏کند:از شمال شرق،یعنی از استپهای قزاقستان و از غرب‏ سواحل دریای خزر.پیشروی روسیه از سمت‏ قزاقستان خطری برای منافع ایران نداشت و توجه‏ این کشور به‏سوی وقایعی که در ترکمنستان وجود داشت جلب شده بود.

با اولین تلاش روسیه برای تحکیم وضعیت در ساحل شرقی دریای خزر،دولت ایران با تکیه بر حقوق بومی بر تصرف این سرزمینها اعتراض‏ می‏نماید.اما این حقوق در معرض شک و تردید بودند.چراکه حتی این ضرب المثل ترکمنی هم‏ مشخص می‏کند که ایرانیها با طنابی بر گردن پا به‏ سرزمینهای ترکمنها گذاشتند.در همان زمان‏ ایرانیان(فارسها)فقط با خشمی سنگین‏ می‏توانستند این جمله را که‏''چه چیزی تو را به‏ اترک رساند‘‘بر زبان آورند.از نظر حقوقی و سیاسی، ایران حقی بر این زمینها نداشت،بنابراین در نتیجهء مذاکرات میان روسیه و ایران در سال 1869 موافقت‏ نامه‏ای(قراردادی)منعقد گردید که براساس آن، روسیه عرصهء اختیارات خود را تا اترک مشخص‏ نمود و متعهد گردید که هیچ‏گونه تحکیم نظامی در این منطقه ایجاد نکند.

انعقاد قرارداد فوق تأثیر فوق‏العاده خوبی بر حکومت شاهنشاهی برجای گذاشت.موضع‏ حکومت شاهنشاهی نسبت به موضوع ترکمنستان‏ دستخوش دگرگونی شد و به دولت روسیه پیشنهادی‏ را در خصوص مبارزه‏ای مشترک علیه‏''ترکمنهای‏ وحشی‏‘‘که ساکن محدودهء ماوراء خزر بودند مطرح نمود.

اولین پیشنهاد به این شکل در زمان سفر شاه به‏ روسیه در سال 1873 مطرح گردید.پس از تسخیر و الحاق خان‏نشینهای آسیای مرکزی به روسیه، الحاق قریب‏الوقوع ترکمنستان جنوبی روشن شد و حکومت شاه رسما پیشنهد خود را تکرار نمود.در گزارش مورخ 23 ژانویه سال 1874 مشاور سرّی‏ وزیر جنگ برگر از تهران اطلاع داد که شاه ایران که‏ شایعه‏هایی در مورد مأموریت قریب‏الوقوع ارتش‏ روسیه علیه قبایل ترکمن شنیده بود،تمایل خود را برای مساعدت و همکاری با اقدامات نظامی برای‏ مهار ترکمنها،و برقراری نظم قانونی اظهار نموده‏ است.وی تقاضا نمود تا از قبل به شاه ایران در مورد عملیات موردنظر اطلاع داده شود.

پیشنهادات شاه ایران که در سال 1874 به صورت‏ رسمی صورت گرفته بود موردبی‏توجهی محافل‏ نظامی و سیاسی روسیه قرار گرفت.نظرات در خصوص مسئلهء فوق شدیدا متفاوت بودند.بخشی‏ از سران سیاسی روسیه اتحاد جنگ نظامی روسیه و ایران را ضروری می‏دانستند ولی بخشی دیگر نظرات متفاوتی داشتند.

ارتش ایران در عملیات نظامی علیه قبایل ترکمن، تکه ایومود شرکت ننمود،اما در زمان لشکرکشی‏ اسکابلف در سال 1880 علیه قبایل ترکمن تمامی‏ تسهیلاتی را که مناطق مرزی خراسان داشتند در اختیار ارتش روسیه قرار داد و سرهنگ ذو الفقار خان‏ نمایندهء ارتش ایران را به ناو روسی اعزام شد.

پس از پیروزی بر گوگ-تپه،شاه ایران خطاب‏ به ژنرال اسکابلف گفت:''به‏سبب دوستی و اتحاد میان ما و اعلی‏حضرت امپراتور،شما در خصوص‏ موفقیتها و پیروزیهای ارتش کشور و دولت همسایهء ما روسیه بر گوگ-تپه در جنگ علیه آخان مرا مطلع ساختید.این خبر برای من رضایت‏بخش بود و اطمینان دارم که پیروزیهای دولت دوست و همسایه سبب استحکام امنیت و آرامش در تمامی‏ مرزها و میان جمعیت خراسان خواهند بود.‘‘

پیروزی ارتش روس به‏معنای خاتمهء اعمال‏ غلامان در انهدام استانهای ایران بود.هرچند این‏ روند خیلی زودتر آغاز گشته بود.قبل از هرچیز لازم است در مورد حذف برده‏داری و تجارت انسان، یادآور شد که این مهم در دورهء الحاق خان‏نشینهای‏ آسیای مرکزی به روسیه‏روی داد.یکی از اقدامات‏ اولیه‏ای که دولت روسیه توسط نیروهای روسی در مناطق اشغال‏نشده آسیای مرکزی انجام داد خاتمه‏ دادن به برده‏فروشی بود.به این ترتیب،بازار برده‏فروشی در تاشکند در ژانویه سال 1866 بسته‏ شد و برده‏های تحت اسارت آزاد گردیدند.بندهایی‏ که در مورد ممنوعیت برده‏فروشی و آزادی بردگان‏ پیش‏بینی شده بودند،در قراردادهای میان روسیه و بخارا و خان‏نشینهای خیوه گنجانده شده بودند.

از جمله،در مادهء 17 قرارداد مورخ 23 دسامبر سال 1873 که با امیر بخارا منعقد شده بود،ذکر شده بود که از این به‏بعد در حدود بخارا،تجارت‏ ننگین انسانها که خلاف قانون بشردوستی است‏ متوقف می‏گردد.

بر طبق این مصوبه،سعید مظفر برای همهء بکهای‏ خود دستور اکیدی را با این مضمون فرستاد که:در شهرهای مرزی بخارا،جایی که از کشورهای‏ همسایه غلام و برده آورده می‏شود،چنانچه بر خلاف دستور امیر برده و غلام به آنجاآورده شود در این‏صورت از صاحبان آنها پس گرفته و سریعا آزاد خواهند شد.

حجم صلی بردگان در سرزمینهای خان‏نشین‏ خیوه قرار داشتند.براساس اطلاعات مربوط به‏ سال 1872،شمار بردگان در اینجا به 585 نفر می‏رسد.قضاوت درباره اینکه این رقم صحیح است‏ یا نه،البته مشکل است چراکه در زمان مذاکرات‏ روسیه و خیوه،خان خیوه نسبت به مسئلهء شمار بردگان در کشور چنین پاسخ داد که تعداد برده‏ها را هیچ‏کس نشمرده است.در میان برده‏ها،فارسها زیاد بودند اما روسها و همچنین کردها،افغانها و آذربایجانیها هم در بین آنها وجود داشتند.این مسئله‏ که حکومتها تمایل به ارسال سریع برده‏ها تا رفتن‏ ارتش روسیه داشتند،چراکه از راهزنیها و غارت از سوی برده‏های سابق واهمه داشتند،به شمار زیاد بردگان اشاره دارد.

پس از انعقاد قرارداد در مورد خاتمهء برده‏داری در خان‏نشینهای خیوه و بخارا،فرمانی در خصوص‏ شرایط آزادسازی بردگان ایرانی منتشر گردید.بر اساس مفاد آن فرمان،تمامی برده‏ها آزاد می‏شدند و به آنها امکان بازگشت به وطن داده می‏شد.همهء کسانی که ارسال می‏شدند می‏بایست در بش- آریک جمع می‏شود.به ایرانیهایی هم که در خیوه‏ ماندند قطعه‏ای زمین برای سکونت داده شد.کسی‏ هم که با ایرانیها سروکار دارد،باید برای حل مشکل‏ به قاضی مراجعه کند.

آزادسازی برده‏های ایرانی وظیفهء ارتش روسیه‏ بود.غلامان به این امر پی برده بودند.پس از اینکه‏ دستور آزادی برده‏ها و خاتمه برده‏فروشی توسط منادیان در خیابانهای خیوه و بخارا قرائت شد، برده‏های آزادشده به نشانهء سپاسگزاری از سربازان‏ روسی با لباسهایی شبیه به آنها و با سردوشیهای‏ دست‏ساز خود به خیابانها ریختند.

پس از مذاکرات،برده‏های ایرانی آزاد شده در کاتابارو کونیا-اوگنچ اجتماع کردند و گروههای‏ 400-600 نفری آنها به‏سوی میهن اعزام گشتند.

از آنجایی که گروه بزرگی از برده‏ها اهل هرات، قندهار،میهن و مناطق شمال شرقی خراسان بودند آنها را از راههای دریای ساحل دریای خزر به‏سمت‏ آستراباد و آمودریا تا چارجو فرستادند.

ارسال ایرانیها به میهن کار ساده‏ای نبود،بسیاری‏ از آنها حتی فاقد مایحتاج ضروری خود بودند.در دفترچهء یادداشت سرهنگ ارتش روسیه کاساگوسکی‏ ذکر شده که روسها به ایرانیها لباس سربازی و به‏ هریک،یک روبل دادند،در میان افسران روسی‏ برای نیازهای افراد محروم در میان گروهها باتوجه‏ به نیازمندان به‏طور داوطلبانه مقادیری پول‏ جمع‏آوری گردید.ولی بخشی از فارسها در خیوه و بخارا باقی ماندند.

حکومت شاهنشاهی برای تحویل اتباع خود میرزا مگلی خان و هادی خان را مأمور نموده بود ولی‏ پذیرش غلامان قبلی همیشه به‏طور منظم انجام‏ نمی‏شد.سرهنگ کاسوفسکی در ارتباط با فرستادهء روسی به تهران تصریح کرد که این‏بار پذیرش گروه‏ غلامانی که بازمی‏گشتند بهتر از همیشه‏ سازماندهی گشته بود.دو روز به آنها نان و 5 قران‏ برای مخارج سفر داده شد.همزمان با بردگان فارس، برده‏های روس نیز آزاد و به میهنشان فرستاده‏ شدند.

انجام این اقدامات سبب افزایش حیثیت روسیه‏ در ایران و افغانستان و همچنین افزایش نفوذ و تأثیر روسیه در میان اهالی استانهای شمال شرقی‏ ایران گردید.این موضوع را حتی انگلیسی معروف‏ ماک گرگر که در این مناطق ایران حضور داشت‏ اقرار نمود:

''من چندین بار شاهد تحسینات و قدردانی‏هایی‏ بودم که اغلب نسبت به روسها به‏خاطر آزادی‏ برده‏های ایرانی از قبایل خیوه ابراز میگشتند.من‏ کاملا موافقم که این امر خطیر شایسته و سزاوار ملتی بزرگ است و فکر میکنم که روسیه از طریق‏ این کار از نفوذ زیادی میان فارسها برخوردار شد.‘‘

دوباره باید یادآور شد که آزادسازی برده‏ها توسط روسیه،چه روسی چه برده‏های ایرانی و خاتمهء برده‏فروشی در آسیای مرکزی،تبدیل به صفحه‏ای‏ شایان ذکر شد و به نقطهء عطف تاریخ روابط روسیه‏ -ایران تبدیل گشت شد که پایه‏های گسترش حسن‏ همجواری این دو کشور را در آینده شکل داد.

الحاق آسیای مرکزی به روسیه نتایج مثبتی را برای برقراری روابط تجاری و اقتصادی ایران با ترکستان و بخارا و خاتمهء یورشها و جنگهای خونین‏ دربرداشت.چنانچه عدم اعتماد میان ایران و بخارا همچنان باقی می‏ماند،روسیه سعی می‏کرد با تأثیر خود بر امیران،روابط میان ایران و امیرنشینها را به‏ حال عادی بازگرداند.

مدارک زیادی از خبرگزاری سیاسی روسیه بر جای مانده که در آنها بازتاب فعالیت روسیه در جهت‏ بهبود روابط بخارا و ایران به‏چشم می‏خورد.

پس از الحاق آسیای مرکزی به روسیه و خاتمهء جنگهای داخلی در این منطقه،امکانات جدیدی‏ برای روابط فرهنگی آسیای مرکزی،روسیه و ایران‏ فراهم گردیدند و در آسیای مرکزی آثاری از''حافظ‘‘ ،''بدیل‏‘‘،''فضولی‏‘‘و''ناوا‘‘منتشر شدند.پیش‏ از این قشر وسیعی از جمعیت آسیای مرکزی با این‏ آثار آشنایی نداشتند.

از سال 1892 تا 1916 هرساله در تاشکند''دیوان‏ حافظ‘‘(مجموعهء غزلهای حافظ)منتشر می‏شد، همچنین‏''دیوان بدیل‏‘‘6 بار در سمرقند و بخارا منتشر گردید.

در آسیای مرکزی آثار فردوسی،خیام،شیرازی، جامی و ناوی گسترش وسیعی پیدا کردند.این‏ موضوع به جامعهء روسیه امکان آشنایی با آثار کلاسیک ادبیات فارسی را در درک بهتر فرهنگ‏ ملت ایرانی می‏داد.

مؤخره:

نگاهی به گذشتهء فعالیتهای مشترک روسیه و ایران در نیمهء دوم قرن 19 تأییدکنندهء این موضوع‏ است که در این دوران،همکاریهای مشترک مثبتی‏ در عرصه‏های سیاسی،اقتصادی و فرهنگی‏ دو کشور بخصوص در همکاریهای مشترک آسیای‏ میانه به‏چشم می‏خورند.

در این برههء تاریخی،جوّ اعتماد و دوستی میان‏ مردم ایران و روسیه وجود داشته است و همچنین‏ روابط حسن همجواری دو دولت وجود داشته‏اند. متأسفانه در این زمینه،مدرک منطقی و واقعیات‏ تاریخی ثبت‏شده برای جامعهء روسیه معاصر وجود ندارند و حتی متخصصان جامعهء روسیه معاصر وجود ندارند و حتی متخصصان جامعه‏شناس در برخی از نشریه‏ها توجه مردم را به‏سوی فقدان‏حسن‏ همجواری میان دو دولت جلب می‏نمایند.

در ارتباط با این موضوع،تصور ما بر این است‏ که ضرورت یک تحقیق علمی عینی و همه‏جانبه‏ در خصوص تاریخ روابط ایران و روسیه وجود دارد. این پژوهش باید موجبات روابط متقابل جدیدی‏ میان ایران و روسیه در قرن بیست و یکم را فراهم‏ سازد.

 

منابع:

1.آرشیو سیاست خارجی روسیه.

1 هیئت روس در ایران،پرونده 2044،صفحه 3.

.1.2.هیئت روس در ایران،پروندهء 1746،صفحه 2.

1.3 آرشیو سیاست خارجی روسیه.بخش فارسی، پروندهء 2465،صفحه 9 و 6.

1.4 آرشیو سیاست خارجی روسیه.بخش فارسی، پرونده 986،صفحات 158 تا 142.

1.5 آرشیو سیاست خارجی روسیه.بخش فارسی، پروندهء 982،صفحه 1.

1.6 آرشیو سیاست خارجی روسیه.بخش فارسی، پروندهء 1825،صفحات 5-13.

1.7 آرشیو سیاست خارجی روسیه.بخش فارسی، پرونده 1914،صفحه 6.

1.8 آرشیو سیاست خارجی روسیه.بخش فارسی، پروندهء 1949،صفحه 29.

 

آثار:

1.ل.ک.آرتامانف،آستراباد،منطقهء شاهرود و شمال‏ خراسان:تفلیس.1894-

2.پ.پ.بوشف،هرات و جنگ ایران،انگلیس سالهای‏ 1856-1857.

3 آ.وامبری،سفر به آسیای میانه،.1874

4 آ.وامبری،رپورتاژهای آسیای میانه،.1881

5.ای.ای.گرادیکف،یادداشتهایی در مورد راههایی از محدودهء دریای خزر به هرات.//مجموعهء مطالب‏ جغرافیایی،نقشه‏برداری،آمارگیری در خصوص آسیا، 1883.

6.ای.ای.گرادیکف،جنگ ترکستان،سن پترزبورگ، 1886.

7.س.و.ژوکفسکی،مناسبات روسیه با بخارا و خیوه‏ سیصد سال اخیر،سن پترزبورگ،1915.

8.ف.مارتنس،روسیه و انگلیس در آسیای میانه،سن‏ پترزبورگ،1880.

9.آ.آ.راسلایف-برده‏ها(آلامانها).شوراهای مردم‏ شناسی(نژادشناسی)،1955.

10.یادداشتهای سرهنگ و.آ.کاساگوفسکی،1960.

(*)این مقاله به دومین کنگره ملی ایرانشناسی(تهران: 30 آذر تا 3 دی 1383)عرضه شده است.

 

به نقل از:

پایگاه مجلات تخصصی نور

مجله چشم انداز ارتباطات فرهنگی » خرداد 1384 - شماره 16 (از صفحه 47 تا 52)

 

 

 

 

 

 

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید